گنجور

حاشیه‌گذاری‌های سید عباس حسینی

سید عباس حسینی

عرض ادب

پیشتر پوزش از بیان خام خود دارم که فرموده اند  بر بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست یا سخن دانسته گوی مرد عاقل یا خموش ...

جسارتهای ناشسته ای بر ساحت عاشق فرزانه دیدم که قرارم طاق کرد ....گفتم که گلایه ای  کنم تا بدهکار عشق خود نمانم وگرنه مارا چه جای  عرض اندام ؟ سوالی دارم از اوکه هزار نکته از ضرب چوگان خیال حافظ میشنود و در بی مهری مطلق خواجه را به دلبستگی های حقیر خیابان مشغول میبیند ......این شرط انصاف نیست رفیق....گویی ندانسته ای  یا به گمان من نمیخواهی که بدانی  ملاحت سخن است که ساز را به نوا میدارد و انکه تو سخیفش میپنداری نمونه اشکاری از دنیای درون خود توست  که شقاوت و بیرحمی در آن موج میزند و الا هیچ زشتی در میان نیست  به هوای لب شیرین پسران  صحبت از قاریانیست که قرائت کلام حق میکردند که تو ظاهرا با آن بیگانه ای..


سید عباس حسینی در ‫۱ سال قبل، جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۲ در پاسخ به حنّان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

لات و هبل و عزی را از سنگهای کعبه تراشیدند .. در فضای غفلت شرک از پهلوی توحید بیرون میجهد

 

سید عباس حسینی در ‫۱ سال قبل، جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:

تصور بنده اینه که تحسین خطا پوشی از چشم پیر مجزاست و نباید به بی خطا بودن قلم صنع مربوط دانست  این نگاه تحسین امیز فقط قالب اظهار ارادت دارد و کاملا جدا از شرح اول هست   .از ژرفای سخن خواجه بدور است که چنین نگاه کم عمقی را به پیر خود داشته باشد  . ترادف موسیقایی و هارمونی موجود در چینش عبارات  این شبهه را میسازد و این شاید به لحاظ صنعت محل نقص باشد .انچه مسلم است خواجه سلطان این عرصه بوده و هستند لیکن نمی توان ایشان را  از  غفلت در صنعت مبری دانست.شاید اگر به مغناطیس مفهومی کل شعر توجه شود خطایی تناقضی دیده نشود

 

sunny dark_mode