گنجور

حاشیه‌گذاری‌های علی مشکسار

علی مشکسار 🌐


علی مشکسار در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹:

گرچه برخی براین باورند که حافظ به دلیل ارادتی که به شاه شجاع داشته این ابیات را در وصف وی سروده است لیکن اشارات و نشانه های موجود در شعر همگی نشان می دهند که این غزل در وصف فرد دیگری سروده شده کسی که مزین به صفات الهی و تایید شده از سوی کبریای حق میباشد و برای حکومت بر جهانیان برگزیده شده و همواره فر ایزدی و انوار اسم اعظم همراه اوست. کسی که تمام حکمت و دانش الهی را با خود دارد  و به تمام مسائل شرع و دین آگاه است:

ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی

در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی

کلک تو بارک الله بر ملک و دین گشاده

صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی

بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم

ملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهی

اسم اعظم از جمله اسراری است که  گفته می شود فقط در اختیار خاصان و معدودی از والاترین اولیا الله قرار دارد و به کمک آن می‌توان معجزه ها کرد لیکن انتساب آن حتی به شخصی چون شاه شجاع؛ سخنی گزاف و دور از انصاف بوده که لسان الغیب مبرا از آن می باشد.

مقایسه حکومت یار حافظ با حکومت سلیمان نیز نشانه ای دیگر است. حکومتی شکوهمند ورای دیگر حکومتها که در زمان خود علاوه بر کمک جمیع جانداران و جانوران حتی نیروی اجنه را در سیطره داشت تا برایش بناها بسازند و از قعر دریا گوهرها و دُرها استخراج کنند که در جای خود جالب توجه است. پادشاهی که می توانسته با پرندگان سخن گوید و به کمک ماهیان قعر دریاها را بجوید:

در حکمت سلیمان هر کس که شک نماید

بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

مرغان قاف پرندگانی بوده اند کمیاب و افسانه‌ای با نیروهایی شگفت انگیز وصاحب حکمتی مثال زدنی. حافظ خود اذعان می کند که همه شاهان و پادشاهان دورانی تاج پادشاهی را بر سر می نهند و چون مدتی بگذرد آن را به دیگری تحویل می دهند ولی نگار حافظ پادشاهی اش جاودانه است و حکمت حکومت داریش حکیمانه:

باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی

مرغان قاف دانند آیین پادشاهی

تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب

تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی

خواجه در این بیت بی‌پرده می‌گوید که شمشیر دلدار او به فیض الهی تیز گشته تا جهانی را به زیر فرمان حق بگیرد و حکومتی جهانی بر پا دارد و عدل و داد را بگستراند.

سراسر وجود یار حافظ، کیمیای عزت است و کلامش، سرچشمه برکت. پادشاهیش بر مدار حق و عدالت است و حکومتش تباهی ناپذیر.

کلک تو خوش نویسد در شان یار و اغیار

تعویذ جان فزایی افسون عمر کاهی

ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت

و ای دولت تو ایمن از وصمت تباهی

پرتوی شمشیر دلدار حافظ چنان خالص است و ناب و تأثیرگذار که حتی یاقوت‌سرخ رونیز در برابر آن رنگ می بازد و بی ارزش می شود. دیده ها با دیدن روی نگار حافظ  روشن شوند و دلها از تاثیرش صیقل یابند.

گر پرتوی ز تیغت بر کان و معدن افتد

یاقوت سرخ رو را بخشند رنگ کاهی

بدیهی است که این توصیفات ملکوتی و آسمانی نمی‌تواند در وصف انسانی خاکی باشد مگر آنکه برگزیده خاص خداوند و نماینده او در زمین باشد که به تایید الهی و فیض آسمانی برای انجام ماموریتی جهانی برگزیده شده است.

مضاف بر اینکه خواجه شیراز نه از آن دست شاعرانی است که مجیز گوی و ثنا گوی پادشاهان باشد آنهم چنین اغراق آمیز و مبالغه آمیز. پس این غزل نه برای شاه شجاع بلکه برای امام زمان (عج) که آیینه تمام نمای خداوند است سروده شده:

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل

می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

در روی خود تفرج صنع خدای کن

کآیینهٔ خدای نما می‌فرستمت

شاید بتوان گفت ورود شاه شجاع به شیراز و فتوحاتش بهانه ای بوده که  در فضای آن روزگار و سلطه حاکمان سنی مذهب ترک و تاتار و والیان ظالم خون‌خوار، دست در دست واعظان متعصب و خشک مغز سنی تبار و قلندران جیره خوار؛ خواجه شیراز بتواند به ستایش یار و نگار خود پرداخته و با کلامی کنایه آمیز و لحنی ایهام آلود، فرصت را غنیمت شمرده، سجایا و خصایل محبوب خود را متذکر شود و شعله های امید را در دل سرد و خاموش هم مسلکانش روشن کند 

البته سایر اشعار دیوان حافظ نیز بر چنین مضمونی تایید و تاکید دارند و شواهد و قراین متعدد دیگری در سایر اشعار وجود دارند که این استنباط را تایید می نمایند. برای تفحص بیشتر در نشانه ها و اطلاع از رمز و رازی که در میان ابیات و اشعار دیوان حافظ قرنها مخفی بوده است می‌توانید به مقاله زیر رجوع نمایید:

رد پای نگار در خاطر یار

 

علی مشکسار در ‫۲ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰:

گرچه برخی تصور کرده‌اند که حافظ به دلیل ارادتی که به شاه شجاع داشته این ابیات را در وصف وی سروده است لیکن شواهد و قراین موجود در شعر همگی نشان می دهند که این ابیات در وصف کسی است مزین به صفات الهی و تایید شده از سوی کبریای حق که برای حکومت بر جهانیان برگزیده شده و همواره فر ایزدی و سایه حق (همای سعادت) همراه اوست. کسی که تمام حکمت و دانش الهی را با خود دارد  و به تمام مسائل شرع و دین آگاه است و قرار است که به اختلافات پایان دهد:

جلوه گاه طایر اقبال باشد هر کجا

 

سایه​ اندازد همای چتر گردون سای تو

از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلاف

 

نکته ​ای هرگز نشد فوت از دل دانای تو

خواجه  تلویحاً حکومت وی را با اسکندر قیاس کرده و قدرت و شوکت اسکندر را در مقایسه با نگار خود ناچیز می یابد. گویند که اسکندر همه عمر به دنبال آب حیات گشت و بدان دست نیافت حال آنکه دلدار حافظ نه تنها به خواست خداوند عمری طولانی دارد بلکه کلامش نیز روح‌افزا و جان افزا می باشد:

آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار

 

جرعه​ ای بود از زلال جام جان افزای تو

خواجه شیراز دلداده کسی ست که آگاه به همه اسرار پیدا و پنهان بوده و از حاجات و نیات بندگان باخبر است. برای عرض حاجت نیاز نیست که به درگاه و بارگاهش رجوع کنند بلکه خود میداند که بندگان چه در سینه دارند.:

عرض حاجت در حریم حضرتت محتاج نیست

 

راز کس مخفی نماند با فروغ رای تو

 همه این توصیفات نشان از آن دارند که یار و نگار خواجه حافظ کسی نیست جزحضرت مهدی (عج) که قرار است  به خواست خداوند بر جهان و جهانیان حکم فرمایی کند و آفتاب فتوحاتش بر جهان خواهد درخشید. لسان الغیب کسی نیست که حمد و ثنا و مجیز پادشاهی را چنین گفته باشد مگر آنکه وی نماینده خداوند بر زمین بوده و صاحب عصمت و شوکت و برکت ایزدی باشد که یکسر بندگان را به رستگاری هدایت نماید:

خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد

 

که بستگان کمند تو رستگارانند

واضح است که صفاتی که خواجه حافظ برای یار خود در این ابیات برشمرده فراتر از صفات هر انسانی بوده وتنها زیبنده و برازنده نماینده خداوند در زمین است؛ کسی که حق تعالی خود، او را برگزیده مورد رحمت و برکت و تایید قرار داده‌ است.

البته سایر اشعار دیوان حافظ نیز بر چنین مضمونی تایید و تاکید دارند و شواهد و قراین متعدد دیگری در سایر اشعار وجود دارند که این استنباط را تایید می نمایند. برای تفحص بیشتر در نشانه ها و اطلاع از رمز و رازی که در میان ابیات و اشعار دیوان حافظ قرنها مخفی بوده است می‌توانید به مقاله زیر رجوع نمایید:

رد پای نگار در خاطر یار

 

sunny dark_mode