گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حسن جعفری

حسن جعفری 🌐

تاریخ پیوستن: ۱۰م فروردین ۱۴۰۱

حسن جعفری هستم، دوستدار شعر خودم هم دستی در شاعری دارم، بعضی از اشعارم در گوگل با جستجوی حسن جعفری شاعر قابل رویت است. ممنون از این سایت بسیار خوب و مرجع 

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۷

ویرایش‌های تأیید شده:

۱


حسن جعفری در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۵ - تتمهٔ اقرار ابلیس به معاویه مکر خود را:

در ضمن قافیه حجاب در متن اصلی شعر باید حجیب درج شود که در واقع حجیب ممال حجاب است، مثل حساب و حسیب

حسن جعفری در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۵ - تتمهٔ اقرار ابلیس به معاویه مکر خود را:

با درود فراوان، معانی که هوش مصنوعی انجام میده گاهی از درک مفهوم اصلی دور شده و حتی گمراه کننده است. به ویژه در اشعار عرفانی توجه به لفظ کافی نیست؛ معنی ساده دو بیت را می نویسم  که به گمانم هوش مصنوعی از آن دور شده:

 من تو را بیدار کردم از نهیب

تا نسوزاند چنان آهی حجاب

ابلیس می گوید من تو را بیدار کردم که نماز بخوانی و به خاطر از دست دادن نماز آه نکشی چون آه خالصانه تو حجاب های بین تو و خدا را می سوزاند.

... عنکبوتی تو مگس داری شکار

من نیم ای سگ مگس زحمت میار

معاویه به ابلیس می گوید تو مثل عنکبوت هستی که شکار تو مگس است فکر نکن که من مثل مگس در دام تو می افتم پس بیهوده زحمت نکش

حسن جعفری در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر:


با درود فراوان، به نظر می رسد هوش مصنوعی در معنی ابیات به ظاهر واژگان توجه کرده که معنی اش به نظر من گمراه کننده است؛ برداشت خودم از این ابیات به شرح زیر است:
دزدی از یک مارگیر چیزی می دزدد و آن را غنیمت می داند؛ در ظاهر نمی داند آن مار است. مار او را نیش می زند که در اثر نیش مار می میرد.
مارگیر که جان سالم از آن مار سمی برده، دزد مار خودش را می بیند و می شناسد؛ از عمق جان که نشانی از خوشحالی اش است می گوید مار من او را کشته است.
مارگیر با خود می گوید که من با تمام وجود از خدا(او) می خواستم که او را پیدا کنم و مارم را از او پس بگیرم.
خدا را شکر که آن دعای من اجابت نشد، من آن را زیان می دانستم اما تقدیری که پشت آن نهان بود، برایم سود بود و ....
نکته ای که در این تمثیل هست آن اتفاقی است که باید می افتاد ( نیش زدن مار) و در عین حال یک تناقض هست که مگر برای مارگیر، سمی بودن مار یک اتفاق تازه بوده ...

حسن جعفری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۶ در پاسخ به محسن ز دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:

به نظر من گذاشتن مرز برای عاشقانه یا عارفانه بودن یک شعر، نابجا است؛ که این بستگی به درک، برداشت و حس خواننده شعر در لحظه خوانش آن دارد. اما چیزی که ملاک صاحب نظران در قضاوت اشعاری از این دست است، علاوه بر جستجوی اصطلاحات خاص عرفا، توجه به خود شاعر بوده، تا کفه ترازو را به آن سمت که در شخصیتش نمایان است بچربانند.

در مورد سعدی آنچه من می‌دانم  دست کم او یک ماجراجوی با هوش ، متشرعی زبان آور و جامعه شناسی کنجکاو است که با معیارهای عرفای خانقا دوست و میکده پرست مغایرت دارد، او بسیار از عرفان می داند اما برون گراست و نمی تواند در خلوت گزینی های دراز مدت تاب بیاورد. او چشم بر عالم نمی بندد، می بیند و خوب هم می بیند و در مورد آن می گوید.  می شنود تا از آن درس بگیرد و به ما بیاموزد.

مولوی هم در غزل هایش می بیند و می شنود ولی بدون چشم و گوش ظاهر؛ گویی که در این دنیا نیست.  با آنچه تجربه کرده، زندگی می کند و چون خراباتیان پیاله نوش گاهی سرخوش می شود و سماع می کند و گاهی در خماری شکننده می نالد و شکوه آغاز می کند. 

با توضیحات بالا اگر غزلیات سعدی را عارفانه نمی دانند، آن ها را بر اساس تعریفی که از شعر عارفانه فارسی رایج است، ارزیابی می کنند وگرنه هستند کسانی که از شاهنامه فردوسی هم برداشت عارفانه می کنند

حسن جعفری در ‫۱ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰:

با درود فراوان؛ جدای از باور پیشینیان در باره چگونگی پیدایش این گیتی،  رباعی زیر به اندیشه و زبانم آمد که این جا را برای نگارش برگزیدم:

خیام تو گفتی که چو رفتی، رفتی

در خواب به من تو چیز دیگر گفتی

 

گر مهر بورزی و کنارش مستی

افتی به بهشت من تو مفتی، مفتی

 

با سپاس از گنجور

حسن جعفری در ‫۳ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:

به نظر من در بیت اول این رباعی نوعی اسلوب معادله وجود دارد؛ به این صورت که همان گونه که خورشید را نمی توان با گل پوشانید و در هر حال آشکار می شود، اسرار زمانه را هم با این که نمی توان گفت، پنهان کنم و خود به خود به مرور زمان آشکار می شود.

خیام می گوید خورشید مثل یک فانوس نیست که با گل اندود شدن مخفی بماند

 

 

حسن جعفری در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷:

این غزل زیبا و معروف حزین لاهیجی به خوبی نشان می دهد که حزین دارد از سبک هندی فاصله می گیرد؛ دارد به سبک وقوع که قبل از سبک هندی رواج یافته بود، برگشت می کند و از این رو است که دکتر شفیعی کدکنی او را آغاز گر نهضت سبک بازگشت ادبی می داند که دلیلش هم ابتذال بیش از اندازه سبک هندی در اواخر کار خود بوده که هرکسی با هر درجه از تحصیلات پا به قلمرو شعر و شاعری گذاشته بود.