یوسف
تاریخ پیوستن: ۲۶م فروردین ۱۴۰۱
مرا کعبه خرابات است امروز...
آمار مشارکتها: | |
---|---|
حاشیهها: |
۳ |
یوسف در ۳ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:
سلام و عرض ادب
ممنون از لطف شما علی رضای عزیز
با آرزوی تعالی روزافزون برای تمامی حقیقت طلبان
این حقیر مطمئن نیست که این بیت مربوط به این غزل باشه
ولی با فرض وجود ،
در بیت :
سجده بر بتی دارم راه مسجدم منما
کافر ره عشقم من کجا مسلمانی
بت،اشاره به همان تجلی حضرت حق در مخلوقات و ممکنات داره که مظاهر حق نامیده میشوند که :
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد
دل برد و نهان شد
و یا به قول شیخ شبستری :
بت اینجا مظهر عشق است و وحدت
بود زنار بستن عقد خدمت
مسجد نماد ظاهر و میخانه نماد باطن دین است که به قول شیخ عطار :
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
کفر در این بیت هم منظور کفر به ماسوی الله است که :
ز اسلام مجازی گشت بیزار
که را کفر حقیقی شد پدیدار
بدان معنی که هیچ مخلوقی از حضرت حق جدا نیست که در این صورت حق نمیتواند یک حقیقت بینهایت باشد بلکه هر مخلوقی جلوه ایست از حق ، منتها در حد ظهور خودش که البته بحث وحدت وجود دامنه بسیار گسترده ای دارد که مجالش اینجا نیست
مسلمانی هم در این بیت به اسلام ظاهری اشاره دارد که شاعر با رندی میگوید من که به باطن و حقیقت رسیده ام دیگر مرا به ظاهر دین نخوانید
یوسف در ۳ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۶ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:
در بیت :
زاهدی به میخانه سرخ رو ز می دیدم
گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی
زاهد معمولا به شخصی گفته میشود که در ظاهر شریعت مانده و از آن جهت که نفس ناطقه انسان مقام لایقفی دارد و هر چقدر که عروج کند باز هم مقام و منزل بالاتری برای او هست همواره مورد طعنه عرفا قرار میگیرد که چرا به این حد قانع شده اید و در این مرتبه مانده اید؟ بالا بیایید!!!
میخانه جاییست که به انسان شراب طهور میدهند و انسان را از آلایش های وجود حیوانی اش پاک میکنند
زاهد که تا قبل از این زهد پیشه کرده بود که با فروش دنیا ، آخرت را بدست آورد حال به مرتبه بالاتری رسیده و آخرت و بهشت را هم دیگر نمیخواهد و فقط و فقط خود حضرت حق را میخواهد
زیرا بهشت نیز در واقع اطفاء بُعد شهوات حیوانی انسان است که به قول خود شیخ بهایی :
نان و حلوا چیست ای نیکو سرشت
این عبادت های تو بهر بهشت
نزد اهل حق بود دین کاستن
در عبادت مزد از حق خواستن
شیخی که اهل باطن است زاهدی را میبیند که نور معنویت در وجودش شکل گرفته و به تعبیری سرخ رو شده از باده معرفت و به او تبریک میگوید که تازه مسلمان شده ای زیرا تا دیروز برای لذات نفس خودت عبادت میکردی و از این به بعد نائل به عبادت احرار شده ای که فقط خدا را به خاطر خودش عبادت میکنند و به قول جناب سعدی :
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
یوسف در ۳ سال قبل، سهشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶: