گنجور

حاشیه‌گذاری‌های علی باقری

علی باقری

مدرک فوق لیسانس ادبیات فارسی
دبیر باز نشسته آموزش و پرورش ناحیه ۱ زنجان

 


علی باقری در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع دوم:

با توجه به حاشیه دوست مان آنا که نوشته شیب بلا کنایه از دنیاست در اینجا کنایه از دنیا نیست بلکه در اینجا کنایه از سرزمین شروان است که شبیه دنیایی ایت که هر لحظه انسان در آن به جای ترقی با شیبی که به سوی افول و بدبختی دارد انسان به جای پیشرفت در آن پس رفت می کند .

 

علی باقری در ‫۴ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۱۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع دوم:

کار من بالا نمی‌گیرد در این شیب بلا
در مضیق حادثاتم بستهٔ بند عنا
کار[ شاعری ]من دراین [خطه ی شروان] که همچون سرزمین فنا و نابودی است ترقی و پیشرفتی ندارد( در این سرزمین شروان من در زمینه شاعری دورنمایی از ترقی و پیشرفت نمی بینم ) زیرا حوادث ناگوار بشدت مرا در تنگنا قرار داده اند و مشقت و سختی های زندگی همانند اسیری دست و بالم را بسته اند .
توضیحات بیشتر :روح همیشه‌مسافر خاقانی هرگز در تنگنای زادگاهش، شروان، نمی‌گنجید. او همواره در آرزوی رفتن به سرزمین‌های دیگر و دیدن و رسیدن به افق‌های بازتر بود. مدتی به عِراق رفت و مدتی در بغداد زیست و مدتی در موصل و آسیای صغیر و... نزدیک به بیست سال پایانی عمرش را نیز در تبریز روزگار گذراند؛ اما بیش از هر کجا مشتاق زیارت کعبه بود و پس از آن رفتن به خراسان. دیدار خراسان در قصایدش بسیار بازتاب یافته است و خاقانی هرگز نتوانست خراسان را ببیند.این ابیات دردِ دلِ خاقانی است دردِ دلی که انگار انعکاسش در تمام دوران زندگی خاقانی با او بوده است و در جای‌جای شعرش دیده می‌شود. تنگدلی و ناراحتیِ این‌که در شروان زندگی می‌کند و نمی‌تواند به خراسان برود، در اشعارش از این محدودیت و معذوریتی که خاقان برای او فراهم کرده است می‌نالد و آرزوی رهایی از قفس شروان و پیوستن به خراسان با اوست. از همان اوان جوانی که به واسطه‌ی عمویش به دربار معرفی می‌شود، حدود سن 15- 16 سالگی، این آرزو با او بوده است.
رفتن به عراق (عراق عجم که مرکز آن ملک ری و اراک بوده است) هم آرزوی خاقانی است، قبل از آن که ری را دیده باشد. هر دو شهر در ذهن او جای دارند؛ با این تفاوت که خاقانی ری را می‌بیند و از رازیان می‌رنجد و طبع کمال‌جوی او با دیدن ری ناخرسند می‌شود و می‌فهمد که ری آن شهری نیست که در طلبش بوده است. پس همه‌ی چیزهایی که در رؤیاهایش درباره‌ی ری پرورده خراب می‌شود؛ ولی خراسان هم‌چنان در شعرش به عنوان مدینه‌ی فاضله و شهر آرمانی باقی می‌ماند؛ چراکه نتوانسته بود به آن‌جا برود.
ای عراق الله جارک نیک مشعوفم به تو
وی خراسان عمرک الله سخت مشتاقم تو را
شروان در نزد خاقانی بسیار منفور است با آن‌که مولد او هم بوده است. شاعر ناراضی است چون هم دل و همزبانی در شروان ندارد.
آروزوها ی از دست رفته را دراین بیت از خاقانی به روشنی می توان دید .
ایزد نخواست آن‌چه دلم خواست لاجرم/ هر لحظه آهی از دل سوزان برآورم.
به نظر نگارنده تمام غمی که در دل خاقانی بوده در همین بیت آمده است.

 

علی باقری در ‫۷ سال قبل، شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۳۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت بلبل:

در «منطق الطیر» عطّار، «گل»، نماد و نشانه هر چیزِ خوش و شیرینِ زودگذر است که آدمی گرفتارش می شود و پس از لحظه ای آن را بر باد رفته می یابد و بلبل که گرفتار عشق و زیبایی گل شده است، نماد انسان های غافلی است که دنیا فریبشان داده است. دنیا زیباست، امّا ناچیز!

 

علی باقری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

5-علیْ دلی که به مُلْکِ یزیدیان قلمش،
همان کند که به دین ذوالْفِقار ِ نصرتْ یاب.
باز گردانی بیت : او [ رضی الدین ابونصر ] وزیر ِشجاع و بی باکی است که در قلمرو حکومت شروانشاهان قلمش (علم و دانایی و حکمتش ) به همان میزان[خدمت] می کند و تأثیر گذار است که ذوالفقار ، شمشیر ِ پیروزمند علی (ع) در پیشرفت و پیروزی دین اسلام در مقابل دشمنان دین و مشرکین تأثیر گذار بود .
*یزیدیان : در بیشترابیات خاقانی یزیدیان معادل کلمه ی شروانشاهان به کار رفته است. زیرا شروانشاهان بر پایه ی یکی از نیاکانشان ، محمد ِ یزید که گویا بنیانگذار این تیره و سلسله ی پادشاهی نیز بوده است بدین نام خوانده شده اند (دکتر کزازی ،گزارش دشواری های دیوان خاقانی ص 104 )
*شروانشاهان : یزیدیان یا شروانشاهان سلسله هایی بوده اند که در شروان [ شهری در قفقاز ] و حوالی آن حکومت و سلطنت کرده اند .
در لغت نامه ی دهخدا نام پنج سلسله از سلسله های شروانشاهان آمده است. در زیر به صورت جمع بندی شده آنها را ارائه می کنیم .
1- سلسله ی اول : حکام عرب شروان
2- سلسله ی دوم :در شماخی حکومت کرده اند
3-سلسله ی سوم : حکام ایرانی شروان
4-سلسله ی چهارم :
5- سلسله پنجم : خاقانیان الف : بنی کسران ب: آل شیخ ابراهیم
مرکز شروان شاهان در قدیم شابران (آشاوران) بود . شروانشاهان در دوره سلجوقیان همچنان در قدرت خود باقی بودند و با پادشاهان آن سلسله رابطه داشتند و گاهی نیز مطیع و خراجگزار ایشان می شدند . مهمترین دوره ی سلطنت این سلسله عهد منوچهر ثانی است که عنوان خاقان اکبر داشت و معهذا تابع سلجوقیان عراق بود و این حال تا پایان سلطنت طغرل بن ارسلان آخرین سلطان سلجوقی عراق به طول انجامید و از این پس پادشاهان شروان تابع و باجگزار سلاطین گرج شدند ، و با آنان وصلت کردند.هنگامی که جلال الدین خوارزمشاه بر آذربایجان تسلط یافت ، شروان مدتی خراجگزار او بود . دولت این خاندان تا 945 ه. ق دوام داشت و در این سال به دست شاه طهماسب صفوی منقرض گردید (ولی بعداً دو تن که نام آنان مذکور شد به حکومت رسیده اند (لغت نامه به نقل از فرهنگ معین )
*نصرت یاب : (صفت مرکب ) کسی که پیروزی یابد ، کسی که فتح و ظفر نصیبش شود ، پیروزمند ، (لغت نامه )
*علی دل : کسی که دل و شجاعت علی را داشته باشد ، مجازاً : شجاع ، دلاور ، بی باک ، مثل علی همت : با همت علی (ع) مجازاً والا همت . مشابه این ترکیب در تقابل مثل : مرغ دل به معنی ترسو می باشد .در این بیت علی دل صفتی است جانشین اسم (وزیر) یعنی او [ رضی الدین ابونصر ] وزیر شجاع و بی باکی است که :
-چرا خاقانی قلم ممدوح را با شمشیر حضرت علی (ع)در مقام مقایسه قرار داده است ؟
ارزش قلم در قرآن
از جمله چیزهایی که خدا در قرآن به آن سوگند یاد می کند قلم و محصول آن می باشد از آنجا که همیشه در سوگند ازیک امر بسیار عظیم و پرارزش یاد می شود. بی جهت نیست که قرآن مجید سوگند به قلم و آنچه با قلم می نویسند را مد نظر قرار می دهد ، یعنی هم به ابزار و هم به محصول آن ابزار ، قسم می خورد (ن و القلم و ما یسطرون ) (قلم - 1 ). سوگند به قلم و آنچه را با قلم می نویسند .
- نقش قلم در حیات انسانها
از مهمترین رویدادهای زندگی بشر ، پیدایش خط ، و راه افتادن قلم بر صفحه کاغذها یا سنگها بود ، و همان بود که دوران تاریخ را از ما قبل تاریخ جدا ساخت .گردش نیش قلم بر صفحه کاغذ ، سرنوشت بشر را رقم می زند ، لذا پیروزی و شکست جوامع انسانی به نوک قلم ها بسته است . قلم حافظ علوم و دانش ها ، پاسدار افکار اندیشمندان ، حلقه اتصال فکری علما ، و پل ارتباطی گذشته و آینده بشر است ،قلم رازدار بشر ، و خزانه دار علوم ، و جمع آوری کننده تجربیات قرون و اعصار است، و اگر قرآن به آن سوگند یاد می کند به همین دلیل است. در بعضی از روایات آمده است که ( ان اول ما خلق الله القلم ) نخستین چیزی را که خدا آفرید قلم بود .این حدیث را محدثان شیعه از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده اند و در کتب اهل سنت به عنوان یک خبر معروف نیز آمده است . و در حدیث دیگری آمده است : اول ما خلق الله تعالی جوهرة ) نخستین چیزی را که خدا آفرید گوهری بود و در بعضی از اخبار نیز آمده است : ( ان اول ما خلق الله العقل ) نخستین چیزی را که خدا آفرید عقل و خرد بود .توجه به پیوند ویژه ای که در میان گوهر و قلم و عقل است مفهوم اول بودن همه آنها را روشن می کند .
امروز می دانیم که تمام تمدن ها و علوم و دانش ها و پیشرفت هایی که در هر زمینه نصیب بشر شده بر محور قلم دورمی زند ، و به راستی مداد علما بر دما شهدا پیشی گرفته ، چرا که هم زیربنای خون شهید ، و هم پشتوانه آن مرکب های قلم های دانشمندان است ، و اصولا سرنوشت اجتماعات انسانی در درجه اول به نیش قلم ها بسته است.
بنابر این با توجه به این مطالب و همچنین احادیث نقل شده در بالا کاملاً علت تشبیه و در تقابل قرار دادن قلم ممدوح از نظر خدمت به دین اسلام با شمشیر حضرت علی (ع) توسط خاقانی بر ما روشن تر می گردد گرچه بوی اغراق از آن به مشام می رسد و با آن توام است.
 زیبایی های ادبی
*آرایه ی مراعات نظیر : آرایه ای است که در اثر همنشینی واژگان متناسب به وجود می آید این تناسب معمولاً میان اجزای یک کل بر قرار می گردد . کل نظامی است که بین اجزای آن پیوند همبستگی وجود دارد ، همین پیوند همبستگی است که موجب می گردد به محض شنیده شدن یکی از اجزا، اجزای دیگر آن کل فرا خوانده شود مراعات نظیر سه نوع است 1- بر اساس تداعی معانی از رهگذر مجانست 2- بر اساس تداعی معانی از رهگذر ملازمت 3- بر اساس تداعی معانی از رهگذر مشابهت واژگان متناسب .
*مراعات نظیر از نوع پیوند ملازمت : ملازمت یعنی «پیوستن به کسی یا چیزی . هم بستگی میان دو امری که به هم ، بستگی داشته باشند » . بنابراین ذکر یک امر یا چیزی امر یا چیز دیگر را فرا می خواند و به اتفاق ، یک مجموعه یا کل را می سازد . (بدیع در شعر فارسی دکتر عقدایی صفحه ی 76)
در این بیت بین علی و ذوالفقار مراعات نظیر از نوع پیوند ملازمت وجود دارد .
*آرایه ی مبالغه (تبلیغ ) : در بیت بالا آرایه ی مبالغه دیده می شود زیرا چنین چیزی از حد امکان عقل و عادت در نگذشته است (برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این آرایه به توضیحات بیت 2 مراجعه شود )
*مجاز علاقه ی جزء و کل از نوع تسمیه ی شیئی به اسم آلت : در این بیت قلم مجازاً به معنی علم و دانش و حکمت می باشد.که محصول قلم و ابزار مورد نظر می باشد .

 

علی باقری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

4 -نظام ِکشورِ پنجم ، اجل رضیُ الدّین؛
رضای ِ ثانی ، ابونصر‌ ِ بُوترابْ رکاب؛
باز گردانی بیت : واسطه ی نظم و آراستگی و ملاک قوام نظام کشور پنجم[ماوراء النهر][وزیر ] عظیم القدر و بزرگوار رضی الدین [ابونصر نظام الملک] است [وی] رضای ثانی[از نظر خاقانی رضای اول امام رضا (ع) است که علاقه ی وافری نسبت به آن حضرت داشتند و رضای دوم یا ثانی] همان ابو نصر ی است که همچون بوتراب [علی (ع)] در سوارکاری پیروز و بی همتاست .
*نظام : واسطه ی نظم و آراستگی (یادداشت دهخدا )
*کشور : ترجمه ی اقلیم است که یک حصه از هفت حصه ی ربع مسکون باشد چنانکه گویند کشور اول و کشور دوم و...یعنی اقلیم اول ، و اقلیم دوم .
*کشور پنجم : حصه ی پنجم از هفت حصه ربع مسکون زمین ، زمین را به هفت حصه تقسیم می کردند که هر حصه اقلیم نامیده می شده که ترجمه ی اقلیم همان کشور است چنانکه گویند کشور اول ، و کشور دوم یعنی اقلیم اول و اقلیم دوم و هر کشوری به کوکبی تعلق دارد ؛ کشور اول که اقلیم اول باشد به زحل و آن هندوستان است . اقلیم دوم به مشتری و آن چین و خطاست ، اقلیم سوم به مریخ و آن ترکستان باشد اقلیم چهارم به آفتاب و آن عراق و خراسان است . اقلیم پنجم (کشور پنجم ) به زهره و آن ماوراءالنهر است . اقلیم ششم به عطارد که روم باشد . اقلیم هفتم به قمر که آن اقصای بلاد شمال است (ل.ن به نقل از برهان )در اینجا کشور پنجم منظور ماوراء النهر می باشد .
*اجل : بزرگوار تر ؛ حضرت اجل : لقب مخصوص وزیران بوده است چنانکه حضرت مستطاب لقب مخصوص علما بوده است .(دهخدا ذیل حضرت)
*رضی الدین : رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروانشاه که خاقانی در این قصیده (سوگند نامه) به مدح وی پرداخته است .
*بوتراب : [تُ] (اِ خ) کنیت حضرت علی (ع) ، یعنی صاحب خاک و خاک نشین در سبب یافتن این کنیت نوشته اند که روزی آن جناب در حالت غم و غصه بر زمین مسجد استراحت فرمودند ، پیمبر (ص) آمده رخسار و اندام ایشان را از خاک ، گرد آلوده دیده ، از راه شفقت برای بیدار کردن فرمود ،( قم یا اباتراب ) از آن روز این کنیت برای علی (ع) مقرر گشت و به آن کنیت تفاخر می کرد . و بو تراب در اصل ابوتراب است که فارسیان الف را اکثراً حذف می کنند (لغت نامه ی دهخدا)
*رضای ثانی :رضای دوم که منظور از آن رضی الدین [ابونصر نظام الملک] است. از نظر خاقانی رضای اول علی بن موسی الرضا ( ع) امام هشتم شیعیان می باشد که خاقانی به آن حضرت توجه و علاقه ی وافری داشته است . دکتر سجادی می نویسد : خاقانی با آنکه شافعی مذهب است چندین قصیده در اشتیاق دیدار خراسان و زیارت آستان مقدس و بارگاه حضرت علی بن موسی الرضا سروده و آرزوی دیدار و زیارت را به فصاحت و لطف بیان اظهار داشته است (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی ص645)،دوم ، قایم مقام ، همتا ، کنایه از مثل ومانند و نظیر .
*بوتراب رکاب:کسی که چون بوتراب(علی (ع)) برنشیند. مانند علی در سوار کاری پیروز وغالب باشد . (لغت نامه ی دهخدا)
 زیبایی های ادبی
*صنعت ازدواج : تکرار واژگانی که در روی یکسان باشند و در شعر در کنار هم بیایند ازدواج نامیده می شوند چنین کلماتی نسبت به یکدیگر سجع متوازی دارند و افزون بر قافیه در شعر آورده می شوند. (بدیع در شعر فارسی دکتر عقدایی صفحه ی 45)
در این بیت بین کلمات بوتراب و رکاب صنعت ازدواج دیده می شود .
*تنسیق الصفات : تنسیق الصفات یعنی نظم و ترتیب دادن به صفت ها . در اصطلاح ، آوردن صفت های متعدد و متوالی برای یک موصوف این آرایه افزون بر پرورش کلام نوعی موسیقی معنوی و هم صدایی هم در شعر به وجود می آورد (همان منبع صفحه ی 126)
در این بیت به خاطر آوردن صفت های متعدد و متوالی برای یک موصوف آرایه ی تنسیق الصفات دیده می شود .
*آرایه ایهام تناسب : در بیت بالا بین کلمات «نظام» و «و رضی الدین ابونصر نظام الملک» ایهام تناسب وجود دارد.

 

علی باقری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

3 -رِواقِ چرخ همه پُر صَدای ِ روحانی است؛
در آن صَدا ،همه صیتِ وزیر عرشْ جَناب ؛
باز گردانی بیت : [پس اگر گوش شنوا داشته باشی و با گوش هوش به صدای طنین چرخ گوش بسپاری بدون شک خواهی شنید ] که چرخ و آسمان و عالم بالا پر است از صدای ارواح، فرشتگان و ملائکه که همگی به ذکر خیر و ستایش این وزیر بلند آستان و والا مقام مشغول هستند .
*روحانی : منسوب به روح آنچه از مقوله روح و جان باشد ، آنکه خود روح باشد نه تن مانند فرشتگان و پریان ، روحانی فرشته و پری است و هر شیء ذی روحی را نیز روحانی گویند و جمع آن روحانیون است .به نقل از کشاف اصطلاحات الفنون چ استانبول ج1 ص 605)، فرشتگان و پریان ، ملائکه ای که موکل کواکب سبعه اند . (دهخدا )
*صیت :ذکرِ خیر ، آوازه (دهخدا)
*وزیر : معاون ، هم پشت و مددکار ، همنشین خاص پادشاه که مشیر تدبیر و ظهیر سریر باشد و تحمل بار گران مملکت نماید
*عرش : [عَ] [ع اِ] تخت و سریر پادشاه ، آسمانی که بالای همه ی آسمان هاست ، چرخ برین ، تخت رب العالمین که تعریفش کرده نشود و حدّ آن و کیفیت آن در شرع جایز نباشد ، آسمانی که بالای همه ی آسمان ها باشد ،فلک الافلاک (لغت نامه ی دهخدا)
*عرش جناب : بلند آستان ، کسی که آستانی به بلندی عرش دارد ، عنوانی که پس از نام صاحب مقامی آرند ، جهت توقیر و بزرگداشت وی (لغت نامه ی دهخدا)
 زیبایی های ادبی
در بیت بالا آرایه ی اغراق دیده می شود از نظر عقلی امکان آن وجود دارد که ساکنان عرش به ذکر خیر وزیر مشغول باشند گرچه در حالت عادی امکان وقوع چنین چیزی ممکن نباشد .

 

علی باقری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

2-زبان ِ مرغان خواهی، طنین ِ چرخ شنو ؛
در ِ سلیمان جویی ، به صدر ِ خواجه شتاب .»
باز گردانی بیت : [همتم که همچون هاتفی مرا مورد خطاب قرار می دهد به من می گوید ] اگر می خواهی زبان مرغان را بفهمی گوش به آهنگ و صدا های فلک بسپار [زیرا فقط هدهد نیست که از سرزمین های دور و از عجایب روزگار خبر می دهد اگر گوش شنوا باشد و گوش هوش و فرد سخن نیوش پیدا کنیم ، چرخ هم راز و نیاز ها دارد و روزگار هم با ما سخن ها خواهد گفت] و اگر بارگاه و مسند حکومت حضرت سلیمان را می جویی به آستانه مسند وزارت خواجه[ رضی الدین ابونصرکه در شکوه و عظمت همچون در بار حضرت سلیمان است] بشتاب [ زیرا تنها بارگاه سلیمان نیست که شکوه و عظمت دارد ]
*زبان مرغان : ترکیب اضافی ، منطق الطیر : در قصص پیمبران آمده که سلیمان زبان مرغان می دانسته و در قرآن آمده است علمنا منطق الطیر ...(قرآن نمل/آیه 16 )(دهخدا)خاقانی شعر خود را منطق الطیر و منطق الطیور نامیده و به این مناسبت نیز به سلیمان اشاره کرده (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی)
*نکته : خاقانی یک قصیده به نام منطق الطیر دارد
*صدر : دست ، مسند وزارت ، بالای مجلس ، طرف بالا ، اعلای مقدم هر چیز و اول آن ، وزیر و رئیس ،سینه ،(لغت نامه دهخدا)
*خواجه : خواجه بزرگ , صدر اعظم , نخست وزیر ، سید ، آقا ، معظم ، دولتمند ، صاحب مکنت ، لقب گونه ای است که محض تکریم به ابتدای نام اشخاص اضافه می شده است درست مثل کلمه آقا که برای تکریم به اول نام اشخاص اضافه می شود یا کلمه ی خان که به ابتدای نام اشخاص اضافه می شد (لغت نامه ی دهخدا)
 زیبایی های ادبی
در این بیت اجزای متناسب: زبان مرغان و سلیمان به داستانی و افسانه ای اشاره می کنند که حضرت سلیمان بنا به آن داستان یا افسانه زبان مرغان را می فهمیده است .
*آرایه ی مبالغه (تبلیغ ) : در بیت بالا آرایه ی مبالغه دیده می شود زیرا وزیر با سلیمان برابری می کند که امکان آن چه از نظر عقلی و عادی وجود دارد .

 

علی باقری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

1 -مرا ز هاتف ِ همت رسد به گوش خِطاب :
« کزین رواق ، طنینی که می رود ، دریاب .
باز گردانی بیت : از طرف همتم که مثل هاتفی مرا فرا می خواند خطابی به گوشم می رسد و آن این است :« از جانب آسمان و افلاک آهنگ و آوازی پیوسته ساری و جاریست (جهد کن ) این نوا و آهنگ و طنین را بشنوی و درک نمایی .
• لغات : هاتف ، همت ، خطاب ، رواق ، طنین، رفتن ، دریافتن
• ترکیبات وعبارات: بگوش رسیدن ، هاتفِ همت ،
*به گوش آمدن یا رسیدن : شنیده شدن ، مسموع افتادن
*هاتف :(اسم فاعل)آواز دهنده ، آواز دهنده ای که خود او را نبینی می گویند ،فرشته ای است که از عالم غیب آواز دهد .
(درزبان عربی تلفن را به خاطراینکه فقط صدای طرف مقابل ازآن شنیده می شود وخودش دیده نمی شود هاتف می گویند .)
*همت : اراده، خواست ، بلندی نظر ، بلند طبعی(دهخدا).شجاعت و دلیری (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی ص1637)واژه ی همت 207 بار در دیوان خاقانی بسامد دارد .
*معنی اصطلاحی همت : (اصطلاح تصوف ) عبارت است از توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق ، برای حصول کمال در خود یا دیگری ، به نحوی که به غیر مقصود حقیقی ملتفت نشود (فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف جعفر سجادی )،نفوذ نا پیدای شیخ در مریدان . (دهخدا)
*هاتفِ همت : بانگ دهنده و آواز دهنده ی همت و کوشش و توجه معنوی و قلبی (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی)،اضافه تشبیهی ، همتی که از نظر فرا خواندن و دعوت کردن مثل هاتف است . به عبارتی دیگر «همت از نظر فراخواندن و دعوت کردن مثل هاتف است ».تشبیهی که وجه شبه و ادات تشبیه در آن حذف شده و فقط طرفین تشبیه باقی مانده .به عبارتی تشبیه اضافی: تشبیهی است که در آن یکی از طرفین اصلی تشبیه بر دیگری اضافه شده به عبارتی دیگر مضاف را به مضاف الیه تشبیه کرده اند مانند لب ِ لعل (لبی که از نظر سرخی مثل لعل است) و یا بر عکس مضاف الیه را بر مضاف تشبیه کرده باشند مثل لعل ِ لب ( لعلی که از نظر سرخی مثل لب است )(دستور زبان دکتر حسن انوری دکتر حسن احمد گیوی (ص128 ))
این نوع تشبیه را تشبیه بلیغ فشرده نیز می گویند . تشبیه بلیغ :تشبیهی است که در ساخت آن ادات تشبیه و وجه شبه شرکت نداشته باشند . در تشبیه بلیغ ادّعای عینیت دو سوی تشبیه و وا نهادن غیریت آن ها و هم ارز پنداشتن مشبه و مشبهٌ به از لحاظ وجه شبه بر مشبه رجحانی ندارد . در تشبیه بلیغ ، با حذف ادات ، ادعای عینیت به اوج می رسد و از آنجا که سخنور ، برای اثبات این عینیت راه مبالغه می پیماید ، این گونه تشبیه را «بلیغ » نامیده اند .و آن دو نوع است1- تشبیه بلیغ گسترده :در آن ترتیب منطقی دو سوی تشبیه در جمله به هم نمی خورد. مثل :زبان کلید درِ گنج ِصاحب هنر است ( زبان از نظر گشودن مشکلات مثل کلید درگنج صاحب هنر است 2- تشبیه بلیغ فشرده : تشبیه بلیغی است که گوینده با تصرف و اضافه کردن مشبهٌ به , به مشبه آن را در ساختار ترکیب اضافی عرضه می کند .مثل : بهارِ جوانی فرو ریزد از هم ( جوانی که از نظر شادابی مثل بهار است از هم فرو می ریزد )( نقش خیال دکتر عقدایی(صص 81و 82)
*خِطاب : (عربی) مصدر دیگر از مخاطبه سخن رویا رو، کلامی که مابین سامع و متکلم باشد ، عتاب سرزنش ،حکم الهی (دهخدا)
*رواق: سقف ، خانه ای که به خرگاه ماند و یا سایبان، رواق چرخ : کنایه از سقف فلک ، سقف آسمان ، ایوانی که در مرتبه ی دوم عمارت ساخته باشند (لغت نامه ی دهخدا)
*نُه رواق : نه آسمان ، نه فلک رواق در اینجا کنایه از آسمان و فلک می باشد .
*طنین : بانگ ، آهنگ ، وزوز،طنینی که می رود :صدایی که به گوش می رسد (تاج المصادر ): آوازی که شنیده می شود. ،آهنگی که پیوسته سیلان دارد . (دهخدا)
*طنین چرخ : صدای لطیف و نرم چرخ و فلک . همیشه از غایت سرعت حرکت از فلک آواز لطیف و نرم می خیزد و آن را واصلان و کاملان حق بشنوند (جهت آگاهی بیشتر به یادنامه ی مولوی ، مرحوم علی اکبر دانا سرشت مراجعه شود) به گفته ی دکتر سجادی وی در آنجا عقاید هندوان را راجع به آواز افلاک از ماللهند بیرونی نقل کرده است . (فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی دکتر سید ضیاء الدین سجادی ص 663)
*رفتن : روانه شدن ، روان گشتن ، رسیدن ، صادر شدن (دهخدا)
*دریافتن : مطلع شدن ، درک کردن ، متوجه شدن (دهخدا)
زیبایی های ادبی
*آرایه ی تلمیح : تلمیح در لغت به معنای نگاه کردن به چیزی و اشاره کردن به سوی چیزی است و در اصطلاح فن بدیع ، اشاره کردن به داستانی اساطیری ، قصه ، مثل ، آیه ، حدیث ، شعر، دانش ها ، باور های عامه است و نیز هر آنچه در فرهنگ قومی به عنوان یک مجموعه و کل شناخته شده باشد . و انواع مختلف دارد 1- تلمیح به آیات قرآنی 2- تلمیح به احادیث 3- تلمیح به باور های دینی 4- تلمیح به اساطیر (بدیع در شعر فارسی دکتر عقدایی صفحه ی 78)
در این بیت و بیت بعد طنین چرخ تلمیحی دارد به عقاید هندوان راجع به آواز افلاک که در ماللهند بیرونی نقل شده است.

 

علی باقری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

ارتباط های پنهانی شاعر با حکام و فرمانروایان اطراف و اکناف شروان ، تمایل وی به وارستگی و درویشی که پیوسته انگیزه ی دوری و کناره گیری از دربار و درباریان را به ذهن وی القا می نمود ، دست یازیدن به سفرهای بی دستور شروانشاه ، قریحه ی عالی توأم با خود بینی وخویشتن ستایی های وی که زمینه ی دشمن تراشی ها را نسبت به وی هموار می کرد و کاسه ی تحمل رقیبان را لبریز تر می نمود . همگی دست در دست هم داده و بدبینی خاقان را نسبت به وی برانگیخته اند . چنانچه عواقب آن به زندان یک ساله ی شاعر خودستای درودگر زاده ی شروان منجر گردیده است . لذا شاعر برای فرو نشاندن فتنه ای که بر پا خواسته است دست به دامن وزیر شروانشاه نظام الملک شده و با قسم های پی در پی خواسته است خویشتن را از شعله ی های خانمانسوز حسادت رقیبان و حاسدان و خشم نابهنگام خاقان اکبر خلاصی بخشد . البته اندیشه ی سرودن این سوگند نامه قبلاً از ذهن وی خطور می کرده است، چنان که در یکی از ابیات سوگندنامه اشاره می نماید :
زمن حکیمی سوگندْ نامه ای در خواست ،
به نام ِ شاه ِ جهان، قبلهٔ اولوالْاَلباب.
بنابراین روزی شاعر و فرزانه ای از خاقانی درخواست نموده که به افتخار و سربلندی شاه جهان سوگند نامه ی بنویسد . گویی از آن موقع درودگر زاده ی شروان در پی فرصتی بوده است ، سوگند نامه ای بسراید که از شنیدن آن همان طور که کلاغ با شنیدن آواز زیبای پرندگان در حیرت و تعجب می ماند تمام شاعران و متکلمان جهان را در حیرت و تعجب فرو گذارد . تا اینکه روزی در مجلس و محضر شاه خبر چینان [به تهمت و دروغ]این گونه خبر چینی می کنند که: « فلانی (خاقانی )از اطاعت و فرمانبرداری پادشاه مقتدر و پادشاه اعظم (شروانشاه ) سرپیچی نموده و سر از چنبر اطاعت او خارج کرده است. او که قبلاً نسبت به پادشاه خالص و صادق بود دیگر تغییر رفتار داده و دیگرگون شده و آن رونق و ارزش خود را از دست داده است.. »گویی حاسدان و خبرچینان با گفتن چنین تهمت هایی فرصت سرودن چنین سوگند نامه ای را به وی ارزانی می دارند . بنابراین خاقانی دست به دامن وزیر شروانشاه، رضی الدین ابونصر نظام الملک می شود و ابتدا سوگند نامه ی خود را با مدح وی که حشمت و شجاعت وزیر را با حشمت سلیمان و شجاعت علی (ع) برابر می نهد و فلک را به خدمت وی می گمارد و حتی آوازهٔ مدح وی را به افلاک و رواق چرخ می رساند و دو دست بخشنده و قلم نافذ او را قبله ی اهل دین و دنیا می سازد آغاز می نماید .
قسمت اول قسم های سوگند نامه از بیت 17 با قسم های معتبر به مقدسات چنین آغاز می گردد: سوگند به عزت و ارجمندی خداوندی که بهترین گواهی دهنده و شاهد و ناظر اعمال ماست و قسم می خورم به حرمت و حقانیت حق و رسول اکرم(ص) ....در حقیقت شاعر با بیان این قسم ها به وزیر شروانشاه التماس می کند تا او را دریابد و از ورطه ی خشم پادشاه خلاصی بخشد. این قسم ها تا بیت 47 ادامه می یابد در ادامه ی بیت 47 می گوید: و اگر [خدای ناکرده ] از اطاعت یا فرمان پادشاه سرپیچی نموده و منحرف شده باشم جانم همانند سکه در زیر ضربه های شدید عذاب سرنگون باد و این همان جواب قسم های این بند از سوگند نامه می باشد .از بیت 54 بخش دیگری از قسم های سوگند نامه آغاز می گردد که شاعر در آن بیشتر به امور این جهانی و طبیعی قسم یاد می کند . این قسم ها تا بیت 68 ادامه می یابد شاعر در ادامه می گوید : «که امسال از جانب فلک بر من چنان ظلم هایی رسیده است که اگر فلک هم در مورد آن ظلم ها مورد باز خواست قرار گیرد ، از بابت باز پرسی آن خجل و شرمنده خواهد شد.» در ادامه از حاسدان خود گله و شکایت کرده و می گوید : «من آدم هایی پست فطرتی همانند این کرکسان مردار خوار ندیده ام که این چنین دشمن بزرگان و بلند طبعان باشند و از گوشت سیمرغ برای عقاب ،خوراک و طعام سازند .» وی زندان پادشاه را بر همنشینی چنان فردی ترجیح می دهد که گفته بود :" فلانی (خاقانی ) می خواهد از اطاعت پادشاه سر پیچی کرده و بگریزد تا پادشاه وی رابه این جرم مورد باز خواست قرار دهد ." خاقانی در ادامه ی ابیات می گوید: من کجا می توانم بگریزم هر کجا که بروم نفوذ پادشاه بزرگ را می بینم. بنابراین گریزگاهی ندارم .
از بیت 78 قسمت سوم قسم های سوگند نامه آغاز می گردد .وی در این بخش از سوگند نامه، به علت فشار های روانی که به دلیل تهمت های ناروا بر وی وارد می آید، یادی از گذشته های خود می کند تا شاید بدین طریق آرامش و تسکینی در وی بوجود آید و درد های وی را التیام بخشد . از دوران طفولیت دوران دبستان و دوران بازی های کودکانه، یادی از شغل بی دغدغه ی اجداد خود می کند. بالاخره به علت خشم، عنان اختیارش از دست می رود وسوگند های وی از مستراح گرفته و حتی نجس ترین چیزها مثل خون حیضِ هند را در برمی گیرد.این گونه قسم ها تا بیت 114 ادامه می یابد نا گاه در بیت 115 شاعر به خود می آید و خودش را مورد خطاب قرار داده و می گوید : این شیوه ی بیهوده گویی (سوگند های باطل) را ترک کن [دیگر نیازی به این گونه سوگندها نیست ] سوگند به جان پادشاه جهان (شروان شاه ) که من به هیچ وجه و به هیچ عنوان اهل گریز از درگاه پادشاه نیستم . در ادامه ضمن تجلیل و ستودن قصیده ی خود با شریطه ای بقای طول عمر شاه را خواسته و در بیت 122 می گوید : من برای بقای عمر شاه جهان و عزت و سربلندی او دعا کرده و طلب خیر می نمایم و اکنون همه ی امید من به خداوند است که شاه جهان نیز از تقصیرات من بگذرد . آیه ی إِلَیْهِ أَدْعُوا وَ إِلَیْهِ مَئَابِ را می خوانم . و با خواندن این آیه در حقیقت همه را به سوی او دعوت می کنم و خودم نیز به سوی او بازگشت نموده و اگرخطایی مرتکب شده ام در پیشگاه خداوند از کرده ی خود توبه می نمایم . بدین گونه این سوگند نامه ی بلند بالای وی و به قول دکتر کزازی شوخ و شنگ وی پایان می یابد .

 

علی باقری در ‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۱۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:

مطالبی در خصوص سوگند نامه
معنی لغوی و اصطلاحی سوگند نامه
سوگند نامه در لغت: به معنی قسم نامه ، ورقه ای است که می نویسند و مضمون آن در ایران باستان در محاکمه های مبهم و پیچیده دو طرف دعوی را مورد آزمایش بنام ور قرار می دادند و هر کس در آزمایش موفق می شد، او را محق می دانستند . از جمله این آزمایش ها چنان که قبلاً اشاره شد دادن آب آمیخته به گوگرد بود .
سوگند نامه در اصطلاح ادبی : سوگند نامه فصل مستقلی در ادبیات فارسی است بدین معنی که شاعر به اشیایی که مقدس و دارای اهمیت و ارزش است، سوگند یاد می کند. تا در دل شنونده اثر مطلوب بگذارد و در پایان از این سوگند نامه نتیجه گیری کرده او را به اهمیت مقصود آگاه سازد.
به عبارتی دیگر سوگند نامه یا قسم نامه ، شعر یا نثری است که در آن شاعر یا نویسنده انواع سوگند را یاد کند و بیشتر غرضش از آوردن سوگند های گوناگون اثبات بی گناهی خویش از نسبت هایی باشد که مخالفان و بد اندیشان بدو داده اند . روی هم رفته سوگند را اقرار و اعترافی تعریف می کنند که شخص از روی شرف و ناموس خود می کند و یا خدا ، یا بزرگی را شاهد می گیرد (انوشه ، 1376 : ذیل سوگند نامه )
بیشتر سوگند نامه های منظوم در قالب قصیده است ، ولی سوگند نامه هایی در قالب غزل ، مثنوی ، و قطعه نیز سروده شده است . سرایندگانی که سوگند نامه دارند یا برخی اشعارشان آراسته به سوگند است فراوانند که می توان در میان آنها به نظامی ، فردوسی ، انوری ، خاقانی، شیخ بهایی ، رضی الدین آرتیمانی و ...اشاره نمود .

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

6- لاف یک رنگی مزن تا از صفت چون آینه از درون سو تیرگی داری و بیرون سو صفا
بازگردان بیت : تا زمانی که همچون آینه ظاهر و باطنت یکی نیست و دو رو هستی (ظاهرت آراسته و نورانی است و درونت را تیرگی فرا گرفته است ) ادعای صادقت و یک رنگ بودنت جز بیهوده گویی و لاف زدن چیزی نیست . بنابراین بیهوده ادعای خوبی و یکرنگی مکن .
یکرنگی : کنایه از اخلاص مندی و یک جهتی و دوستی باشد که در آن شائبه ای از نفاق و ساختگی و ریا نباشد. صداقت . دوستی
آینه : آینه در این بیت سمبل ومظهر نفاق و دو رنگی بوده است چرا که آینه از آهن و فلزات ساخته می شده است که روی آن صیقلی و رویدیگر کدر و سیاه بوده است و انسانی که قلب و درونش باظاهرش یکی نبوده است به آیینه تشبیه می کردند.این مضمون در ابیات بزرگان ادب نیز کاربرد داشته است .
درونسو بیرونسو : درونسو همان سوی درون و باطن و بیرونسو سوی ظاهر و آشکارا مد نظر است .
زیبایی های ادبی
تضاد : درونسو و برونسو / تیرگی و صفا

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

5- نیست عاشق گشتن الا بودنش پروانه وار اولش قرب و میانه سوختن، آخر فنا
عاشق شدن بجز سوختن و گداختن همچون پروانه در آتش عشق عرفانی نیست به طوری که عاشق در آتش عشق می سوزد و به غیر از سوختن و گداختن از آن بهره ای نمی برد . مراحل این عشق بدین گونه است که ابتدا به آن نزدیک می شوی سپس به سوز و گداز می رسی و در آخر به مرحله ی فنا و نیستی از خود دست می یابی و در معشوق خود محو می گردی .
عشق ، قرب ، فنا از اطلاحات عرفانی هستند در منطق الطیر عطار به هفت مرحله از مراحل عرفان اشاره گردیده عبارتند از : طلب ، عشق ، معرفت ، استغناء ، توحید ، حیرت و فــنا
فنا : دراینجا فنا فی الله منظور است .تبدیل صفات بشریت به صفات حق تعالی و خصایص الهی است . فنا آخرین مرحله در طی طریق عرفان می باشد . فـــنا در اصطلاح تصوف سقوط اوصاف مـذمومه است از سالک ، که بوسیله کثرت ریاضت حاصل می گردد و ضمناً فنا عــدم احساس سالک بعالم ملک و ملکوت و استغراق اوست در عظمت رب العزت و مشاهده حــق تعالی ؛ البته این مرحله ، مرحله نیستی و محو شدن سالک است از خود و بــقای اوست در حــق تعالی .
عشق : عشق و محبت ؛ یکی از عـالی ترین و مهمترین احـوال عـارف و از مهمترین مبانی و اصول تصوف بشمار میرود ، بخاطــر اینکه عشق حقیقی ؛ آتشی سوزان، بحری بی پایان ، الفت رحمانی و الهام شوقی است !

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

4-آن خویشی چند گوئی آن اویم آن او باش تا او گوید ای جان آن مائی آن ما
بازگردان بیت : ای انسان متظاهر تو هنوز گرفتار تمایلات نفسانی زندگی مادی خودت هستی و به خودت مشغولی . تا کی و چگونه مدعی هستی که دارای صفات الهی هستی و از خود بریده یی . عجله نکن و بگذار خود خداوند توفیق خودش را شامل حال تو سازد و صفات الهی در تو متظاهر گردد زیرا رفتن به طرف محبوب ازلی توفیقی است که او به بنده می دهد و اکتسابی نیست .
آن : (ضمیر ملکی ) مال ِ. متعلق به . ازملک . و گاهی ازآن ِ و زآن ِ گویند .(دهخدا) آن خویش بودن گرفتار نفس و حالات مادی خود بودن است .
او : در اینجا خداوند ، آن او بودن یعنی از خود بریده و کسی که دارای تمام صفات الهی است .
باش : باش در این بیت درنگ کردن است . منتظر باش . صبر کن

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

3- با تو قرب قاب قوسین آنگه افتد عشق را کز صفات خود به بعد المشرقین افتی جدا
بازگردان بیت : تو زمانی به نهایت نزدیکی و تقرب عشق الهی راه پیدا می کنی که به اندازه فاصله ی بین مغرب و مشرق (در نهایت فاصله ) از صفات مادی و نفسانی دور باشی (لازمه ی رسیدن به عشق الهی و تقرب بدان در گرو رهایی و جدایی از صفات مادی و نفاسانی است و لازمه ی این نزدیکی ترک انانیت و دوری از نفس می باشد )
قرب قاب قوسین : کنایه از نهایت نزدیکی و تقرب ، و در اصطلاح عرفا قاب قوسین رسیدن به مقام قرب الهی است. فَکانَ قَاب قَوْسینِ أَوْ أَدْنی تا آنکه فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر بود .(نجم آیه 9 )
قاب به معنی اندازه است و قوس به معنی کمان ، بنابر این قاب قوسین یعنی به مقدار طول دو کمان ( کمان یکی از سلاحهای قدیم برای تیراندازی بوده است ) .
عشق : عشق نیز از اصطلاحات عرفانی است در این بیت خاقانی اشاره به صفات خود دارد این خود نفسانی و مادی است که وی اصرار به ترک و جدایی از آن دارد
بعد المشرقین : قَالَ یَلَیْت بَیْنی وَ بَیْنَک بُعْدَ الْمَشرِقَینِ فَبِئْس الْقَرِینُ(زخرف 38 ) ایکاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود ، چه بد همنشینی هستی تو !( معنای لغوی آن فاصله بین مغرب و مشرق می شود)
زیبایی های ادبی
تلمیح به معراج و آیات قرآن

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

2- تا تو خود را پای بستی باد داری در دو دست خاک بر خود پاش کز خود هیچ نگشاید تو را
بازگردان بیت : تا هنگامی که گرفتار و دلبسته ی خود (خواهش های نفسانی و امور دنیوی و ظاهری ) هستی هیچ گاه به مقصود اصلی دست نخواهی یافت و زحمات تو بی نتیجه و بی حاصل باقی خواهد ماند و رنج و کوشش تو به هدر خواهدرفت بنابر این خاک بر خود پاش (دست از تعلقات مادی و خواهش های نفسانی برکش ) در غیر این صورت گشایشی در کار تو حاصل نخواهد شد .
زیبایی های ادبی :
باد و خاک دست و پا. تضاد دارند .
پای بست : گرفتار. پای بسته . مقید. اسیر محبت
باد در دست داشتن: کنایه از کار بی نتیجه و بی حاصل انجام دادن .کنایه از تهیدست و مفلس و بی چیز بودن ،رنج و کوشش کسی هدر رفتن .
خاک بر خود پاشیدن : کنایه از ترک خود کردن که همان تعلقات مادی است .
گشودن : فرج یافتن . گشایش یافتن

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

بازگردان بیت : عالم صورت و ظاهر را که همچون جوشن جلو وجود حقیقی تو را پوشانده است از خود جدا کن تا در ردیف مردان راه حق و اولیای خدا و عارفان قرار گیری . ازآنجا که راه قرار گرفتن در ردیف مردان راه حق دل طلب کردن (در جستجوی حقیقت بودن و کسب معرفت کردن )است . پس دل طلب کن و سالک طرق دل باش تا با قرار گرفتن در گروه مردان حق به وقار و آرامش دست یابی زیرا از طریق نشستن بر تخت حکمرانی دل است که می شود بر پادشاهی حقیقی که حکومت بر دل ها و حکومت بر هر دو جهان است دست یافت .( خاقانی با این مقدمه چینی می خواهد علت حکمرانی پیامبر بر دل ها را روشن سازد . )
جوشن : جوشن در اصل به نیمه شب و به زمانی از شب گفته می شود که در آن تاریکی همه جا را پوشانده باشد .چون پوشش جنگی بدن را می پوشانده است بعد ها به همین نام به کار رفته است . پدر شمر اولین مردی بوده از صحابی پیامبر که از این پوشش جنگی استفاده نموده است و به دلیلی دیگر آنکه او را کسری جوشن داده بود به این خاطر ذی الجوشن معروف شده و به شمر، قاتل امام حسین (ع ) به همین دلیل ابن ذی الجوشن گفته می شده است . در معنی مجازی ،کنایه از حافظ و نگهدارنده . (یادداشت مرحوم دهخدا)
صورت: ظاهر ، صورت بینی ،عمل صورت بین . ظاهربینی . به ظاهر نگریستن . مقابل معنی بینی .
صف : ردیف . در شمارِ... . دو تن که مشمول یک حکم باشند
مردان : اولیأاﷲ. مردان راه حق . خاصان حق . اهل طریقت (لغت نامه دهخدا)
دار ملک: پایتخت . دارالملک . مرکز فرمانروایی :
دل : حالتی که انسان دارد از سکون و وقار و حسن سیرت
عمرم گذشت و چشمهٔ حیوان نیافتم ز افراسیاب دهر خراب است ملک دل
اهل دل: صاحب دل , اهل ذوق و مکاشفه . سالک طریق دل . مقابل اصحاب عقل
پادشا: مخفف پادشاه ، مسلط. فرمانروا. حاکم . قاهر. صاحب اختیار.
زیبایی های ادبی :
جوشن صورت و دارملک دل اضافه ی تشبیهی است / برون کردن و درآمدن در معنی وارد شدن تضاد دارند .
جوشن ، صورت ، مردان ، صف ، دارالملک ، پادشاه . مراعات نظیر

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

در این بیت خاقانی به دو داستان ( صلیبیان و ابرهه ) اشاره کرده و صنعت تلمیح را به کار برده است .
در جنگ های صلیبی مسیحیان خوک را در اماکن متبرکه اسلامی در شهر بیت المقدس نگهداری می کردند . خاقانی به این واقعه چندین بار اشاره نموده است در مصرع دوم داستان ابرهه را که به خانه کعبه حمله نمود یادآوری می کند. قطار خوک و سپاه ابرهه کنایه از هواهای نفسانی و رذایل اخلاقی است و بیت المقدس در عرفان رسیدن به مقام وحدت است . خاقانی می گوید با داشتن صفات ذمیمه به وادی عزلت قدم مگذار و در حالی که هوای نفس در وجودت هست و آلوده مادیات هستی به زیارت کعبه مرو این جا کعبه ی دل مقصود است .

 

علی باقری در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:

مصراع اول، یعنی «با قطار خوک در بیت المقدس پا نهادن » را اشاره به حملۀ تیتوس و درهم شکستن یهودیان در سال هفتاد هجری گرفته اند البته این سخن رای میرجلال الدّین کزّازی است. نصرالله امامی این سخن را اشاره به جنگهای صلیبی میداند. اگرچه هیچ یک از این دو پژوهشگر، سند مستحکمی برای اثبات سخن خود ارائه نمی کنند، امّا سخن امامی معقو ل تر و مرحجتر باید گفت که منابع نیز این سخن را تأیید میکنند، زیرا رومیان مسجد اقصی را تبدیل به محل نگهداری خو کها و اصطبل کرده بودند.با وجود این، دور نمی نماید که خواست خاقانی از این تلمیح، اشاره به حملۀ بختنصر به بیت المقدس و ویران ساختن آن سامان باشد. توضیحاً باید افزود . که بی تالمقدس و مسجدالقصی سه بار مورد ویرانی قرار گرفته است، نخست بر اثر حملۀ بختنصر بابلی، دوم به دست تیتوس و سوم توسط رومیان که سب بساز آغاز جن گهای مشهور صلیبی گشته است. در این میان ویرانگری بختنصر چنان سخت بوده است که بیرونی در آثارالباقیه می گوید : « گویا ساکنان آنجا هر کس که بیت را خراب کند، بختنصر می گویند »

 

sunny dark_mode