گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محمد تقی‌زاده

محمد تقی‌زاده

تاریخ پیوستن: ۱۴م تیر ۱۴۰۲

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۵


محمد تقی‌زاده در ‫۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

به نظرم کل عرفان در همین بیت خلاصه میشه که حضرت میگه؛

ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست

در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

محمد تقی‌زاده در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹:

با توجه به تفهیمی که از آثار خیام میسر میگردد بعید است که ایشان چنین ایدئولوژیِ(رباییند) که از این کلمه نیز تفهیم میگردد که تلاش و دست و پا زدن در جهت زندگی.... و این ایدئولوژی فارغ از تفکرات خیام است. و با توجه به این تفاسیر به نظرم این رباعی از جناب خیام نمیتونه باشه..

محمد تقی‌زاده در ‫۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:

دوستان دو سه تا مجهول در شعر وجود دارند که به نظرم اینگونه تفهیم میگردد؛

بیت اول به گونه ای تلمیحی اشاره بر بیرون افتادن آدمی از عالم روحانی بالاست که در داستان حضرت آدم و ابتدای دفتر اول مولانا نیز مشهود هست...

اشاره بر نزول و پایین افتادن از مقام و نبود مسیر مشخصی در زندگی است.

مراد از آوردن چند عدد نیز آنست که به مخاطب بگوید که هر عددی رو به هر چیزی بخوای هم نسبت بدی و راجب آن بدانی_گرچه در قدیم هر یک از اعداد نشان و نماد چیزی بودند .مثال:هفت آسمان ،چهار جهت و..._بااااز هم در گمراهی هستی و هیچ چیز مشخصی وجود ندارد و در حیرانی هستی...

 

بیت بعد توصیه ای به آدم میکنه و "مِی نوش" به نظرم در اینجا به بیخیالی ای نسبت به این موضوع اشاره داره( بیخیال آن شو که بخوای بدونی از کجا اومدی)(بیخیال مفهوم عدم شو) چرا که از دیگر خصوصیات مِی خوری  بیخیالی است  ..این از قبل.

برا بعد هم که توصیه ای داره که زندگی کردن تنها با شادمانی و خوشی میسر است .

 

 

محمد تقی‌زاده در ‫۲ سال قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

با سلام 

به نظر بنده تفسیر بیت اول که اکثر دوستان دچار ابهام شده اند اینچنین باشد:

ضمن آنکه در همه‌ی چند بیت ابتدایی موارد باخودی و بیخودی مشخص شده است ولی مجاز از یار در بیت اول خیلی جای تامل داشته و واقعا نیازه که همگان از این تفسیر مطلع باشند:

مجاز از یار در بیت اول همان خودبرتر،خود متعالی و خداوند درون ماست و مفهوم اینه که اوقاتی که خودت سعی بر اداره‌ی امور را با غرگی بدست میگیری آن خودمتعالی و خودبرتر تو در جبهه مخالف قرار گرفته و خار زنان بر تو وارد میشود که تو را از وجود و قدرت و حمایت خودش آگاه سازد و استعاره از خار هم یعنی هشدار دادن های پیاپی

و در مصرع بعد هم در ادامه و مکمل آن می‌فرماید که اوقاتی که در خودغرگی نیستی یار دیگر با خار قرار نیست که بر تو وارد شود ، در جبهه مخالف قرار نگرفته و قرار نیست هشداری به تو بدهد .چون دیگر موافق تو است. که می‌فرماید یار چکار آیدت=دیگر برای چه هشداری بیاید (وقتی خود را در نوع حرکت از غرگی کاستی و متکی به خود نیستی)

 

محمد تقی‌زاده در ‫۴ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:

حمید جان دوست عزیز
مراد حضرت مولانا از بیا در شعر ،دعوت کردن انسان از این مسیرهای نادرستی چون خشم و ... که در شعر نام برده به مسیر های درستی که پس از خواندن هر بیت استنباط میشود است .