گنجور

حاشیه‌گذاری‌های آهنگر

آهنگر

به صحرا گرد مجنونی، به کوه آواز فرهادی


آهنگر در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:

سلام به جناب دکتر ترابی،
سپاس از سروده‌ی زیبای تان برای آمرصاحب و چه دقیق حالت ما را هنگام شنیدن خبر شهادتش بیان کردید. حالتی را که شما در آن لحظه داشتید، هزاران بلکه ملیون ها انسان در همان شب و روز ها تجربه کردند. هر کدام می خواستیم تا آن خبر شوم دروغ و ساختگی باشد؛ هرکدام با جان و روح خویش نیایش می نمودیم که او زنده باشد؛ حتا اینک سال ها پس از شهادتش گاهی می پندارم که من در گیر کابوسی وحشتناک و طولانی شده‌ام و هر زمان که از این کابوس بیدار شوم و دوباره به درۀ پنجسیر؛ به سرزمین آبایی‌ام بروم آمرصاحب را خواهم دید؛ او را خواهم دید که همچون قله های آسمان سای هندوکش استوار و با شکوه ایستاده است و لبخند می‌زند و به من خواهد گفت:
- جان بیادر (برادر) کجا بودی در این مدت؟
آمرصاحب همیشه حافظ می خواند، وقتی هم شهید شد، در دو تا چمدان نسبتاً بزرگی که لباس ها و لوازم ضروریش بود یک جلد دیوان حافظ نیز موجود بود، او در سفر و در حضر خواجه را با خود داشت. در شب قبل از شهادتش این غزل حضرت خواجۀ شیراز را می خواند:
حجاب چهرۀ جان می‌شود غبار تنم
خوشا دمی کز این چهره پرده بر فگنم.

 

آهنگر در ‫۷ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۳:

این غزل نمایانگر تحول روحی و معنوی حضرت مولانا پس از ملاقات با شمس است، این غزل در حقیقت از سه بخش تشکیل یافته است؛ از مصرع اول الی مصرع بنده و خربنده بُدم، شاه و خداونده شدم، بخشی است که حال حضرت مولانا را قبل و بعد از ملاقات با شمس تصویر می نماید، چهار بیت بعدی شکرانۀ ملاقات با شمس و فیوضاتیست که از شمس نصیب مولانا گردیده است و ابیات بعدی همه نشان دهندۀ حالت جدید مولانا است که از آن به «ماه شدن»، «یوسف زاینده شدن» با آن که قبلاً یوسف بوده است، «گلشن خندنده شدن» و «فرخ و فرخنده» شدن تعبیر نموده است.

 

sunny dark_mode