نامدار بلخی
زبان مادری من فارسی است. چندروزی ادبیات خواندهام.
نامدار بلخی در ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۲:
بیت ۱۴ :
تو چو بوبک ربابی به ستیزه تن زدستی
من خسته از ستیزت به نفیر چون ربابم
درباره «بوبک ربابی» کمی جستجو کردم و دریافتم که بوبک یا بوبکر ربابی، شخصیتی مثالی در ادبیات فارسی است که نوازنده رباب یا خنیاگر بوده و در عین حال، وجه بارز شخصیت او، سکوت و سخن نگفتن بودهاست و این پارادوکس شغل خنیاگری و نوازندگی با روزه سکوت دایمی بوبکر به شخصیت او وجهی نمادین داده و به همین دلیل به عنوان نماد سکوت یا خودداری و کنارهگیری در بیت بالا و نیز در بیتی که پس از این حاشیه میآید، به کار رفتهاست.
لب بسته چو بوبک ربابی
آن داد و گشاد و آن عطا کو
البته مولانا در غزل شماره ۸۰ دیوان شمس (در نرم افزار گنجور) از این شخصیت به عنوان نماد خنیاگری و طنازی بهره گرفته است
ای فتنهی هر روحی، کیسهبُر هر جوحی
دزدیده رباب از کف بوبکرِ ربابی را
سنایی نیز می گوید
این چه بود ای جان که ناگه آتش اندر من زدی
دل ببردی و چو بوبکر ربابی تن زدی
نامدار بلخی در ۳ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
چهار شدن دو چشم کنایه از امر ناممکن است. یعنی همان طور که جهارشدن چشمانم امکان ندارد، دیدن پایان غمها و رسیدن شادی نیز امکان ندارد. این شعر احتمالا مربوط به دوران سختی و رنج و غم انوری است و یا اینکه انوری به این مضمون رایج اشاره دارد که اصولا دنیا جای شادی نیست و اندوه بر روزگار ما مسلط است.