گنجور

حاشیه‌گذاری‌های فرحناز یوسفی

فرحناز یوسفی

دانشجوی دکتری تخصصی زبان و ادبیات فارسی

نویسنده 19 عنوان کتاب

 


فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹:

سخن شد (پژوهیده) از هر دری
ز شاهی و از شاه هر کشوری

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۱:

شوخ مرد، بر اساس تصحیح استاد خالقی مطلق، درست است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۰:

مرا با شما نیست (جنگ) و نبرد
دلت خود نباید به من رنجه کرد

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۰:

مکش مورکی را که روزی کَش است
که او نیز جان دارد و جان خَوش است
استاد خالقی مطلق این بیت را الحاقی نمی دانند و در تصحیح ایشان بعد از این بیت آمده است:
پسندی و همداستانی کنی
که جان داری و جان ستانی کنی

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۰:

خاندان و قبایل ترک به شکل سنتی در صدها سال پیش،  در مناطقی که امروزه آسیای میانه می دانیم، مثل تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان ساکن  بودند. کوچ قبایل ترک از شرق ایران امروزی به غرب ایران امروزی، اتفاقی است که در قرون 4 و 5 و 6 می افتد؛ با پادشاهی غزنویان و سلجوقیان و...
در زمانی که این داستان ها شکل گرفته، ترک ها در ترکیه امروزی ساکن نبودند.
اقوام ترک قدیم، شامل بیش از یک قوم می شدند. قوم هایی که امروزه تاجیک، ترکمن، ازبک و..  در قدیم همه اقوام ترک محسوب می شدند.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶:

به رخشنده خورشید و بر تیره خاک
به این صورت نیز آمده است:
به رخشنده خورشید و (اَرمیده) خاک

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۵:

نشستند هر سه به آرام، شاد
چنان مرزبانان (خسرو) نژاد
به تصحیح دکتر خالقی مطلق

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۵:

بفرمود تا لشکری برگزید
گرازان سوی خاور اندرکشید
بر اساس تصحیح دکتر خالقی مطلق

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۳:

در پاسخ به آقای بهنام:
درود بر شما
این بخش را برخی الحاقی می‌دانند.
خدمت شما:
گفتار اندر آزمون کردن شاه آفریدون پسران را به ناشناس:
چُن از بازگردیدن این سه ، شاه
شد آگه فِرِیدون بیامد به راه
ز دِلْشان همی خواست کاگه شود
ز بدها گُمانیش کوته شود
بیامد بسان یکی اَژدَها
کزو شیر گُفتی نیابد رها
خروشان و جوشان به جوش اندرون
همی از دهانش آتش آمد برون
چو هر سه پسر را به نزدیک دید
به گرد اندرون کوه تاریک دید
برانگیخت گَرد و برآورد جوش
جهان شد از آواز ِاو با خروش

بیامد دمان سوی مهتر پسر
که او بود پُرمایه تر تاجور
مِهین گفت با اَژدَها روی ِجنگ
نبیند خرد یافته مرد سنگ
سبک پشت بنمود و بگریخت زوی
پدر زی برادرْش بنهاد روی

میانین برادر چُن او را بدید
کمان به زه کرد و اندرکشید
مرا گفت اگر کارزارست کار
چه شیر دمنده چه جنگی سُوار

چو کهتر پسر نزد ایشان رسید
خروشید کان اَژدها را بدید
بدو گفت کز پیش ما باز شو
نهنگی تو بر راه شیران مرو
گرت نام شاه آفْرِیدون به گوش
رسیده‌ست، هرگز بدینسان مکوش
که فرزند اوییم هر سه پسر
همه گُرزداران پرخاشخَر
گر از راه بی راه یکسو شوی
وُگر بر نهمت افسر بدخوی

فِریدون فرّخ چو بشنید و دید
هنرها بدانست و شد ناپدید

برفت و بیامد به دروازه پیش
چنان چون سَزا بُد بَدآیین خویش

اَبا کوس و با زَنده پیلان ِمست
همان گُرزهٔ گاوپَیکر به دست

بزرگان لشکر پس پشت اوی
جهان آمده پاک در مشت اوی

چو دیدند پرمایگان روی شاه
پیاده دوان برگرفتند راه
برفتند و بر خاک دادند بوس
فرو مانده بر جای پیلان کوس
پدر دست بگرفت و بنواختْشان
بر اندازه بر پایها ساختْشان
چُن آمد به کاخ گرانمایه باز
به پیش جهان داور آمد براز
همی آفرین کرد بر کردگار
کزو دید نیک و بد روزگار
چوزان پس جهاندیدگان را بخواند
به تخت گرانمایگی برنشاند
چُنین گفت کان اَژدهای دُژم
کجا خواست گیتی بسوزد به دم
پدر بُد که جست از شما مردمی
چو بشناخت برگشت با خُرّمی
کنون نامتان ساختستیم نغز
چُنان چون بباید سَزاوار مغز
تویی مهترین سلم نام تو باد
به گیتی پراگنده کام تو باد
که جستی سلامت زچنگ نهنگ
به گاه گریزش نکردی درنگ
دلاور که نندیشد از پیل و شیر
تو دیوانه خوانش مخوانش دِلیر
میانه کز آغاز تیزی نُمود
از آتش مرو را دلیری فزود

وُرا تور خوانیم شیر دِلیر
کجا زَنده پیلش نیارد بزیر
هنر خود دِلیریست بر جایگاه
که بددل نباشد سَزاوار گاه

دگر کهترین ، مرد با سنگ و چنگ
که هم با شتابست و هم با درنگ
ز خاک و ز آتش میانه گزید
چُنان کز ره هوشیاری سَزید

دِلیر و جوان چون هُشیوار بود
به گیتی جز او را نباید ستود
کنون ایرج اندرخورد نام اوی
در ِمهتری باد فرجام اوی

بدان کو به آغاز شیری نُمود
به گاه درشتی دِلیری فزود

به نام پری چهرگان عرب
کنون برگشاییم به شادی دو لب

زن «سلم» را کرد نام «آرزوی»
زن «تور» را «ماه» آزاده خوی
زن «ایرج» نیک پی را «سَهی»
کجا بُد به خوبی سُهیلش رهی
پس از اختر گَردگَردان سپهر
که اخترشناسان نُمودند چهر
نبشه بیاورد و بنهاد پیش
بدید اختر نامداران خویش

به سلم اندرون جست از اخترنشان
ستاره: زحل دید و طالع: کمان
دگر طالع تور فرخنده : شیر،
خداوند: بهرام ِبَر خون دِلیر
چو کرد اختر فرّخ ایرج نگاه
حمل دید : طالع ، خداوند: ماه
از اختر بدیشان نشانی نُمود
که آشوبش و جنگ بایست بود

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:

ز دهقان پر مایه کس را ندید
که پیوستهٔ آفریدون سزید
با توجه به حاشیه‌های بالا، بر اساس تصحیح دکتر خالقی مطلق ( دهقان) صحیح است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:

کجا نام او جندل پرهنر
به هر کار دلسوز بر شاه بر
دلسوز، به صورت دلسوزه هم در نسخه‌ها آمده است.
(به) را بزرگواری کنید اصلاح بشه بر اثر اشتباه تایپی (بخ) نوشته شده است. سپاس

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱:

پرستیدن مهرگان دین اوست
تن آسانی و خوردن آیین اوست
با توجه به حاشیه‌های بالا، شایان ذکر است در تصحیح دکتر خالقی مطلق هم به صورت (خوردن) آمده است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۸:

بدان کو به سال از شما کهترست
نوازیدن (مهتر) اندر خورست
به صورت مهتر صحیح است.
در تصحیح استاد خالقی مطلق هم به صورت مهتر آمده است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۷:

که هر چند چرخ از برش بگذرد
تنش خون خورد بار کین آورد
به تصحیح استاد جلال خالقی مطلق:
که هر چند چرخ از برش بگذرد
بُنش خون خورد بار کین آورد
با توجه به بیت قبل:درختی چرا باید امروز کشت، و با توجه به بار آورد، بُنش منطقی تره تا تنش.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲:

درود بر شما آقای قباخلو
خواهش می کنم
اگر معنای قربانی کردن را در نظر بگیریم بکشتی خوانده میشه که در برخی از نسخه ها، بدین صورت درج شده ولی مورد قبول بسیاری از پژوهشگران شاهنامه نیست. نظرتون رو جلب می کنم به پژوهش آقای سجاد آیدنلو در همین باب، در پرتال جامع علوم انسانی که با ذکر مستندات، ضبط و قرائتِ «به کشتی که با دیو برخاستی» را محتمل تر می داند و از نظر بنده پژوهش خوب و کاملی انجام شده است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴:

زمادر جدا شد چو طاووس نر بهر موی بر تازه رنگی دگر
با توجه به بیت قبل این بیت به برمایه برمی گردد: یعنی این گاو از مادرش مانند طاووسی که هر مویش رنگی دارد به دنیا آمد و رنگ پوست این گاوعادی نبود

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴:

در بخشی که جا افتاده و آقای احمدی بزرگواری کرده و ارسال کردند، در این بیت:
بدو گفت کز پیش ما دور شو
نهنگی تو بر راه شیران مرو
دربارهٔ واژهٔ نهنگ، لازم به توضیح است:
نهنگ در قدیم معنای امروزه را نداشته و معنی تمساح داشته است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:

از ایران یکی کهترم چون شمن
پیام آوریده به شاه یمن
شمن، در لغت به معنی بت پرست است ولی در اینجا در مجاز به کار رفته است یعنی متظور جندل این است که من بندهٔ یک انسان بزرگ تر از خودم هستم که منظور همان فریدون است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:

ز دهقان پرمایه کس را ندید
که پیوستهٔ آفریدون سزید
دهقان در شاهنامه به معنی کشاورز نیست و همان دهگان یا زمین داران و مجازا به معنی اقوام اصیل ایرانی است.

 

فرحناز یوسفی در ‫۳ سال قبل، جمعه ۲۰ فروردین ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱:

خلافِ تمام نبردهای شاهنامه، در داستان ضحاک، فریدون حق کشتن ضحاک را ندارد و تنها باید او را محبوس کند که از نظر عرفانی نمادی است از به بند کشیدن هواهای نفسانی.

 

۱
۲
۳
sunny dark_mode