گنجور

حاشیه‌گذاری‌های اسماء جوان

اسماء جوان


اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

الحمدلله شکر و سپاس فراوان که اطمینان حاصل شد میل یار به ماست و مزاحمت های ما برای شما باعث نگرانی نیست .خوشحالی هایمان روزافزون شادی هایمان پی در پی حاجتمان روا و نذرمان ادا گردید. همراه با خدا و فرشتگان صد صلوات برای سلامتی و توفیق شما .
برقی از خیمه لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
گلبن عیش می‌رسد.ساقی گلعذار کو
باد بهار میوزد باده خوشگوار کو.
گفت مگر زلعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت اختیار کو
آمد بهار جانها ای شاخ تر برقص آ
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر برقص آ
مرسدس یوسف مصری همه اقرار دهید
می خرامد چو یکی تنگ شکر بار دهید
غم مرد و گریه رفت و بقای من و تو باد
هر جا که گریه ای است کنون خنده میشود
جویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم
خویش را چون زهر دیدم در شکر آویختم
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
شادیهایت بی پایان باد
این شور و شعف هم مرهون سایت معظم گنجور
و با امید

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

دلخوشیم که حقیر را بخودتان مشغول داشته و بنده را تحمل میکنید. خیلی برایم ارزشمند است که وقت گرانبهایتان را برایم می‌گذارید بینهایت سپاسگزارم و اینک مطالبی را که از بزرگانی چون شما جمع آوری کردم.
روا باشد اناالحق از درختی
چرا نبود روا از نیکبختی.
نیست اندر جبه ام الا خدا
چند جویی در زمین و در سما.
تو خدا در جبه او یافتی
خویشتن را غیر می پنداشتیم
یافتی چون در تکامل ارتقا.
گشتی آگاه و نبودی جز خدا.
آن یکی را روی او شد سویدوست.
وان دگر را روی او خود روی اوست.
عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی .
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند.
ونهایتا
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند.
پیش ارباب خرد شرح مکن مشکل عشق.
سخن خاص مگو فریاد عام است اینجا.
یک نمره اگر به مخلص خویش دهی
بهتر که هزار نان به درویش دهی.
من از تو به یک نمره قناعت بکنم
لطف تو زیاده است اگر بیش دهی.
قربانت

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

با درود
مریدانی که شمس را اذیت میکردند هر یک در حد مرادی بودند که این خود جای اذیت شدن داشت . ما که باشیم ؟ گنجشکی؟
یکی مرغ بر کوه بنشست و خاست.
چه افزود بر کوه و از آن چه کاست.
من آن مرغم و این جهان کوه من.
چو رفتم جهان را چه اندوه من.
..........................................
هر لحظه به شکلی بت عیار در آمد....دل برد و نهان شد.

............................تو خود ندانی کیستی؟
تو قشریان را حسرتی .. تو وحدت اندر کثرتی..ما جمله سر گردان تو
هو

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

با سلام
شما استاد و من شاگرد هستم
به یادت دایما در ورد هستم
بنده به عنوان شاگرد همه نظرات شما را در تمام بخش‌های گنجور دنبال کرده و بهره مند میشوم.
یادت مدام .

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

مهربان مهران درود حق به تو.
جان مولانا بود ملحق به تو.
ما به تو محتاج و تو مشتاق ما.
عشق هر عاشق بود مشتق به تو.
هر که او از همنوایی شد جدا.
بی نوا شد گر چه دارد صد نوا
آن درختی کو شود با یار جفت
از هوای خوش ز سر تا پا شکفت.
همزبانی خویشی و پیوندی است
یار با نامحرمان چون بندی است.
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
ای بسا هندو و ترک همزبان.
پس زبان محرمی خود دیگر است.
همدلی از همزبانی خوشتر است
به زیر پای بکوبیم هر چه غیر وی است.
چرا که شرط چنین شد در امتحان سماع.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

باعرض سلام حضور مهران جان .
خواستم بگویم زده آید به کاهدان ولی این جسارت است که راه میخانه را شما نیک میدانید. پس گمان کردم که حقیر را دست انداخته آید که اگر چنین باشد جسم را به هدیه و در غیر اینصورت جان را به فدیه نثار خواهم کرد . بنده در همه حاشیه ها که به ناشیه شبیه تر است خواهش کردم این شاگرد را آموزش دهید که نیازمندم ولی شما چاکر را خجالتزده میکنید . تنها خواهشی که از شما دارم این است که بنده را همین چیزی که هستم بپذیرید نه آنطور که شما قیاس میفرمایید . چون در فضای مجازی اینطور موارد معمول میباشد و در اینصورت اگر این اتفاق بیفتد و روزی در فضای حقیقی باهم روبرو شویم آنوقت .
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهرویی که نظر بر مجازکرد
منم که باید از شرمندگی فرار کنم و دیگر امید دسترسی و بر خورداری از علوم و عرفان شما را نداشته باشم .
پای ما لنگ است و مقصد بس طویل
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
ببخشید از تعویض و تحریف بعضی کلمات .
نیازمند شما فریاد.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

با تعظیم مقابل استاد بزرگوار جناب مهران
اول سرافکنده ام که شما شاگرد کودنی را ادیب خطاب فرمودید
و بعد آیا به نظر شما می تواند اشاره به پا سست کردن یابو داشته باشد.
شاید این هم نقض دیگری باشد . به این شاگرد کودن تفهیم بفرمایید.
فریاد. یکشنبه 26 خرداد 98

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳ - ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک و روی آوردن پادشاه به درگاه اله و در خواب دیدن او ولیی را:

در جواب جلال باید عرض نمایم که البته که حضرت عمر رضی الله عنه به هدف خودش که اشاعه توحید و گسترش اسلام و بر طرف کردن تفرقه بود رسید

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

این تیکش شما رو کشته ولی منو شل کرده . چون ما هنوز اندازش نشدیم
هرکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد .
الهی به روز ما کشتش بشیم . قربون تو . یعنی کشته تو

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
برای گسستن این سیم بکسل که بسیار ضخیم و مثل فنر می‌باشد سرش را به تریلر وصل کردند تا بکشد و پاره شود ولی همان سر که با تریلر وصل بود گسست و چنان به زانوهای من برخورد کرد که دیگر قادر به حرکت نیستم و برای حرکت کردن احتیاج به کمک دارم
نوریان مر نوریان را طالبند
ناریان مر ناریان را جاذبند
به امید کمک شما . فریاد پنجشنبه . 23 خرداد 98

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

باعرض معذرت منظور از شاگرد فضول شاگرد دارای فضل می‌باشد جسارت نباشد

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی آدم شدم
پس چه ترسم کی زمردن کم شدم
حمله ای دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک بار و پر
بار دیگر بایدم جستن ز جو
کل شی هالک الا وجهه
بار دیگر چون ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم کا لله الیه راجعون

این همه آمد شدن ها بهر چیست
آنکه ما را برد و باز آورد کیست

ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریابیم و دریا میرویم
ما.از آنجا و از اینجا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا میرویم
لااله اندر پی الالله است
همچو له ما هم به الا میرویم
با تعالو آیتی از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی میرویم
کشتی نوحیم و در طوفان روح
لاجرم بی دست و بی پا میرویم
راه حق تنگ است چون سم الخیاط
ما مثال رشته یکتا میرویم
خوانده ای اناالیه الراجعون
تا بدانی که کجاها میرویم
اختر ما نیست در دور قمر
لاجرم فوق ثریا میرویم
همت عالی است در پرهای ما
از علی تا رب اعلا میرویم

بلبلان را جای میزیبد چمن
مرجعل اندر چنین خوشتر وطن
آن شکوفه ای که آن بالا جا خوش کرده پیش از این همین پایین با پهن همنشین بوده برای رسیدن به آن بالا تلاش کرده و در آن بالا هم جاودانه نیست
چشم بنما به گلستان و ببین
جلوه آب صاف در گل و خار
به امید کمک و همراهی . امید که ذره ای از درس را پس داده باشم . کمکم کنید یادم بدهید حتی با تنبیه و چوب و فلک
شاگرد فضول شما . فریاد . چهارشنبه 22 خرداد 98

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بنام نی که نامش نی نوا شد
نوایش همنوای نای ما شد
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز یابد روزگار وصل خویش
بطور یقین همه ما از مکانی که مزرعه شبدر نامیده شده واین همان اصل زمان و مکان ما می‌باشد آگاهی داریم واگر اینرا باور داشته باشیم بی شک تحمل بار گران روزمرگی برماآسان خواهد گشت واین همان نکته امیدوارکننده هست که مارا برای رسیدن به آن که اصل خویش و همان کشتزار شبدر میباشدتشویق وترغیب میکند بدون شک مابادیدن چنین صحنه هایی نظیر کشتزارهای شبدر در عوالم ظاهری و باطنی ویا حتی در عالم خواب و رویای صادقانه خود یادآور اصل و مبدا خویش که همانا کشتزار شبدر می‌باشد خواهیم شد که اگر انسان حقجو و طالب عشقی باشیم خواه ناخواه اینراه دشوار و صعب العبور را در زیر این همه بارهای گران وروزمرگی که عبارت است از بریدن از کلیه وابستگی ها وتحمل کردن همه رنجها و صبر بر تمام مصیبتها وآلام و آرزوهای دور و دراز است را به کمک پیر و مراد خویش اگر لایق دستگیری باشیم و نیز با همراهی یاری تایید شده طی خواهیم کرد
سهل باشد در ره فقر و غنا
گر رسد ما را تعب جان را عنایت
رنج راحت دان چو مطلب شد بزرگ
گرد گله توتیای چشم گرگ
کی بود در راه عشق آسودگی
سربسر درد است و خون آلودگی
تا نسازی بر خود آسایش حرام
کی توانی زد براه عشق گام
غیر نا کامی در این ره کام نیست
راه عشق است این ره حمام نیست
نیست جز تقوا در این ره توشه ای
نان و حلوا را بهل در گوشه ای
نان و حلوا چیست جان و مال تو
باغ و راغ و حشمت و امیال تو
برد این حلوا و نان آرام تو
شست از لوح توکل نام تو
اگر بطور اتفاقی کسی عبورش از پس گله ای که در حال حرکت است بیفتد چشمانش بر اثر گرد وغبار ناشی از حرکت گله چنان دچار سوزش خواهد شد که بی‌درنگ راه خود را تغییر خواهد داد و تا ساعتها چشمانش دچار ریزش اشکهای متوالی خواهدشد حالا گرگ برای شکار یکی از این گوسفندها ساعتها در پی این گله کمین کرده و گله را تعقیب می‌کند وچون مطلبش که شکار کردن یکی از آن گوسفندان می‌باشد که برایش بسیار مهم و بزرگ می‌باشد این گرد و غبار گله برای چشمش سوز و اشک آور که نیست لذتبخش هم هست تا این حد که برایش مثل سرمه چشم می‌باشد
رنج راحت دان چو مطلب شد بزرگ
گرد گله توتیای چشم گرگ
به امید دستگیری
شاگرد مبتدی گنجوریان . فریاد . دوشنبه 20 خرداد 98

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

بنام خدا . بشنو از نی چون حکایت میکند . از جدایی‌ها شکایت میکند
همچنین مثال کامل این نی میتواند وجود مکرم رسول الله باشد که از هر گونه اغراض و رذایل مذموم و غیر معنوی خالی است وپاک ومستعد وآماده برای دمیدن و تولید صدا می‌باشد و چون وحی الهی در آن دمیده شود بی‌درنگ همان را بدون کم و زیاد بازگو مینماید
کیست نی آنکس که گوید دمبدم . من نیم جز موج دریای عدم
از وجود خود چو نی گشتم تهی . نیست از غیر خدایم آگهی
چونکه من من نیستم این دم ز هوست . پیش این دم هر که دم زد کافر اوست . باتشکر وعرض معذرت از همه گنجوریان مهربان . گزیده ای از استاد بزرگوار آقای الهی قمشه ای . شاگرد مبتدی شما فریاد 9 خرداد 1398

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم:

با درود. ما ز یاران چشم یاری داشتیم . خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
چند هفته ایست که با سایت گنجور آشنا شدم و خوشحال که بالاخره به آرزوی خود که همانا پی بردن به مفاهیم حیاتبخش مولانا بود رسیدم لذا با خیالی راحت از بخش اول مثنوی شروع به استفاده از این دریای بی پایان عشق نمودم البته به کمک اساتید حاشیه نویس اما شور بختانه به بخشهای بعدی که می‌رسیدم به بخشهای بدون حاشیه مواجه میشدم و به یاد این ابیات مافتادم
حاشیه آگاهی و هوش آورد . یار را آخر در آغوش آورد
می‌رسی از حاشیه سوی یقین . آزمایش کن سپس آنرا ببین
الغرض. از همه اساتید حاشیه نویس خواهشمندم که ما را از نوشتن حاشیه های بسیار سودمند خود محروم نفرمایند چون اگر ترک این کار کنند میدان را به عده ای مبتدی مثل بنده میدهند واین عده هم کارشان میشود رقابت و مجادله های نامربوط . البته با درخواست بخشش از شما بزرگان که بعلت کم سوادی نتوانستم ادبیات مناسبی را ارایه نمایم
از کلیه اعضا وکسانی که به هر عنوان در این سایت فعالیت دارند خواهشمندم این حاشیه را ملاحظه و اظهار نظر ی بر این حقیر فقیر بنمایند
با تشکر . فریاد.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۳ - باقی قصهٔ هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا بچاه بابل:

شاید حکمتی است

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۶ - مخلص ماجرای عرب و جفت او:

یا غیاث الا مثتغیثین. ای اساتید محترم حاشیه نویس لطفأ به فریاد فریادها برسید.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بی‌خصم دیدن دیده‌های حس صالح و ناقهٔ صالح علیه‌السلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا:

با درود . سایت گرامی گنجور چرا استادانی گرامی مانند آقایان کاظمی و کهندل برای بخشهایی از مثنوی حاشیه نویسی نکرده و ما تشنگان دریای عشق و معرفت مولانا را بی بهره گذاشته اند.

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۳ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بی‌خصم دیدن دیده‌های حس صالح و ناقهٔ صالح علیه‌السلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا:

با درود. کاربران گرامی سایت گنجور چرا حاشیه نویسان ارجمندی مانند آقایان کاظمی وکهندل روی بخشهایی از مثنوی حاشیه نویسی نکرده آمد و ما را در واماندگی گذاشته اند

 

اسماء جوان در ‫۴ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۰ - شنیدن آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی:

بهار گرامی بادرود مونالایمان همینجا هستند .حضور دارند
این ماییم که نیستیم و ایکاش نیست بودیم در اثار و خیال مولانا
تا جاودانه میشدیم
سپاس

 

۱
۲
۳
sunny dark_mode