گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

با علم اگر عمل برابر گردد

کام دو جهان ترا میسر گردد

مغرور مشو به خود که خواندی ورقی

زان روز حذر کن که ورق بر گردد

ازرقی هروی

مادح ز عطای تو توانگر گردد

فکرت ز سخای تو مدبر گردد

خاطر بهوای تو منور گردد

معنی بثنای تو مشهر گردد

خیام

از رنج کشیدن آدمی حر گردد

قطره چو کشد حبس صدف در گردد

گر مال نماند سر بماناد به جای

پیمانه چو شد تهی دگر پر گردد

مولانا

آن روز که چشم تو ز من برگردد

وز بهر تو کشتنم میسر گردد

در غصهٔ آنم که چه خواهم عذرت

گر چشم تو در ماتم من تر گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه