گر دوست غم دوست بخوردی سره بودی
ور دشمنییی نیز نکردی سره بودی
خاریست مرا در دل و دیده ز فراقش
تریاق چنین خاری وردی سره بودی
با درد بود عاشقی مردم اگر هم
جستی ز کف عشق بدردی سره بودی
زین روح که بی گرد نمی خیزد ازو هیچ
کز عشق برآوردی گردی سره بودی
دل عشق به جان جست ولیک ار نشدی زان
عاجز چو زنی آنگه مردی سره بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و درد ناشی از فراق است. شاعر میگوید اگر دوستی دارید که غم او را بخورید، در آن صورت انسان شایستهای هستید. همچنین اگر دشمنی هم پیدا نکنید، باز هم انسان خوبی خواهید بود. او درد جدایی را همچون خاری در دل و چشمانش حس میکند و به این فکر میکند که اگر زخم عشق را درمان کند، شایستهتر خواهد بود. او به عشق و درد عاشقانه اشاره میکند و میگوید که اگر از عشق جدایی پیدا کنید، باید با این درد کنار بیایید و در نهایت به این نتیجه میرسد که اگر عشق به حقیقت نپیوندد، انسان عاجزی خواهید بود.
هوش مصنوعی: اگر دوست غم دوست را میخورد، به همین دلیل پاک و شریف بودی، و اگر دشمنی هم در کار نبود، باز هم شریف بودی.
هوش مصنوعی: دلی aching از دوری او دارم و دیدگانم پر از اشک است. تنها دارویی که میتواند این درد را تسکین دهد، یاد و ذکر اوست.
هوش مصنوعی: عشق همراه با درد و رنج است، اگر کسی بتواند از این دردها فرار کند و عشق را از دست دهد، نشاندهنده این است که هیچ فهم عمیقتری از عشق ندارد.
هوش مصنوعی: از این روح که بدون چرخش در آن نیست، چیزی برنمیخیزد. اگر از عشق برآید، آن گوهری ناب و خالص خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل مشتاق عشق است و در تلاش برای رسیدن به آن، اما اگر نتوانی به آن دست یابی، باید بدانی که در این صورت مرگ معنایی ندارد. اگر در این راه ناکام بمانی و از آن فاصله بگیری، سرانجام به حقیقت و کمال نخواهی رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.