گنجور

 
مجد همگر

ماهم به هوای باغ جوزا برخاست

وز قامت و رو آب گل و سرو بکاست

بگشادم خون ز دیده و عقلم گفت

مگشای در دیده که مه در جوزاست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode