مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

ماهم به هوای باغ جوزا برخاست

وز قامت و رو آب گل و سرو بکاست

بگشادم خون ز دیده و عقلم گفت

مگشای در دیده که مه در جوزاست