گنجور

 
 
 
قطران تبریزی

تا کی ز فراق بر دلم بند بود

اندوه فراق بر دلم چند بود

آن دل که بدلبر آرزومند بود

در فرقت او چگونه خرسند بود

مسعود سعد سلمان

چون بند تو بنده را همی پند بود

دربند تو بنده تو خرسند بود

لیکن پایش چه در خور بند بود

ور نیز بود غایت آن چند بود

قدسی مشهدی

فرزانه به قید شهر و کو بند بود

پیوسته اسیر زن و فرزند بود

مجنون داند به است صحرا از شهر

دیوانه به کار خود خردمند بود

خلیل‌الله خلیلی

دل در غم عشق تو برومند بود

در پرتو دیدار تو خرسند بود

بگذاشته ام در کف و گویم هر روز

در شهر شما بهای دل چند بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه