شاها به ذات پاک خدائی که حکمتش
بر درگه تو رایت شاهی فراشته ست
وز بهر حفظ بیضه اسلام و ضبط ملک
ذات ترا به داد و دهش بر گماشته ست
نقاش صنع او بر سر کلک کن فکان
نه طاق را به کوکب زرین نگاشته ست
کاین تهمت شنیع که بر بنده بسته اند
آگه نبوده است و گناهی نداشته ست
حالی کنون ز تنگی حال و ز خوف خصم
او را نه برگ شام و نه امید چاشته ست
با اینهمه نکرده گناهش فروگذار
کایزد بسی گناه چنین درگذاشته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خسروی که رایت جاه و جلال تو
سر بر محیط عالم علوی فراشته ست
گردون مظلّه ای ست که در عرصه وجود
عصمت همیشه بر سر مُلکت بداشته ست
از چهره زمانه فرو شوی گرد ظلم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.