در عشق هیچ درد چو درد فراق نیست
بر دل غمی بتر ز غم اشتیاق نیست
از من مخواه صبر و مفرمای دوریم
کم طاقت صبوری و برگ فراق نیست
در عشق طاق ابروی آن جفت نرگست
یک دل به من نمای که از صبر طاق نیست
گفتی که وصل ما و ترا اتفاق هست
ما متفق شدیم و ترا اتفاق نیست
عمری چو حلقه بر در وصل تو سر زدیم
عشقت جواب داد که کس در وثاق نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت از درد جدایی در عشق صحبت میکند و آن را با هیچ دردی قابل مقایسه نمیداند. او از بیتابی و ناتوانی در تحمل فراق سخن میگوید و میگوید که صبری برای دوری ندارد. عشق او به محبوبش را بیان میکند و از او میخواهد که به او دل بسپارد، زیرا صبر او به پایان رسیده است. شاعر به این نکته اشاره میکند که با وجود قول و قرارهای عاشقانه، هنوز به وصال نرسیدهاند و عمرش را در انتظار عشقش گذرانده است. در نهایت، او احساس میکند که عشقش به او بازخوردی نمیدهد و او در بند جدایی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در عشق هیچ احساسی به اندازه درد جدایی آزاردهنده نیست و هیچ غمی بهاندازه غم انتظار و اشتیاق برای دیدار محبوب ناراحتکننده نیست.
هوش مصنوعی: از من نخواه که صبوری کنم و دوری را تحمل کنم. من تاب صبر ندارم و جدایی برایم سخت است.
هوش مصنوعی: در عشق، زیبایی و جذابیت ابروی او همچون جفت چشمهایش است. خواهش میکنم که یک دل به من نشان دهی، زیرا دیگر صبر من تمام شده است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که پیوند ما و تو به لطف سرنوشت است، اما ما طبق توافق با هم به این نتیجه رسیدیم که چنین لطفی در کار نیست.
هوش مصنوعی: ما عمری را در انتظار وصالت گذراندیم، اما عشق تو به ما نشان داد که هیچکس در قید و بند نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.