گنجور

 
مجد همگر

یا ترک من بی دل غمخوار بگوئید

یا حال من دلشده با یار بگوئید

یا از من و از غصه من یاد نیارید

یا قصه در دم بر دلدار بگوئید

با تنگ دهانی که لبش داروی جانهاست

حال مرض این دل بیمار بگوئید

شرح دل محروم ستم یافته من

با آن دل بی حم ستمکار بگوئید

صد بار بگفتید و نیاورد ترحم

تا بو که کند رحم دگر بار بگوئید

باشد که دوای دل رنجور بیابم

حال من و او بر سر بازار بگوئید

تا خلق بدانند جفا کاری یارم

در مجمع یاران وفادار بگوئید