زندگانی شهریار زمین
خسرو روزگار رکن الدین
شیر پر دل اتابک اعظم
فخر و زیب زمان وزین زمین
آن فرازنده لوا وسر یر
وان برازنده کلاه و نگین
در مهی و شهی فراوانسال
باد با دو روزگار قرین
ایزدش در جوامع احوال
حافظ و ناصر و مغیث و معین
آن چو خورشید مملکت پیمای
دشمنانش چو سایه خاک نشین
ذاتش از حادثات چرخ مصون
جانش از نایبات دهر حصین
رایت نصرتش همیشه بلند
آیت دولتش مدام مبین
ای نکوتر چو شید بر سر تخت
وی بهی تر ز شیر شرزه نرین
چشم فرهاد دهرنا دیده
در جهان چون تو خسروی شیرین
به یمینت دهد ستاره یسار
به یسارت خورد زمانه یمین
کشوری نزد همت تو رهی
عالمی پیش همت تو رهین
تا تو بنهاده ای ترازوی عدل
میل تیهو نمی کند شاهین
قصد آهو نمی کند ضیغم
تا تو رخش شکار کردی زین
وصف شوق رهی به خدمت تو
نتوان کرد در شهور و سنین
حال من بنده شرح نتوان داد
که چنین بود یا چنان و چنین
تا تو بر پارس سایه افکندی
خاک او یافت بوی خلد برین
گشت آب و هوای او جانبخش
شد نسیم صبای او شیرین
چون ازین بوم برگرفتی دل
خاک او شد به آب دیده عجین
هر که رنگ تو دیده بود شده ست
رویش از خون دیدگان رنگین
هر شب از خاک پارس می گذرد
کاروان دعا به علیین
گشت دلها ز نهضت تو دژم
گشت جانها ز فرقت تو حزین
کشوری بی لقای تو بی نور
عالمی در فراق تو غمگین
چون چنین بود دیگران را حال
چون بود حالت من مسکین
برده ام بی بهار خرم شاه
همچو باد خزان زده نسرین
اشک من بود بر رخ زردم
همچو در بر صحیفه زرین
گر ببوسد رکاب وپای تو باز
دست ما و عنان تو پس ازین
دل من بنده نزد خدمت تست
نظری کن در او وزاری بین
آمدم باز شکر آن منشور
که فرستادیم به صد تمکین
تا مثال سعادتم دادی
به خط منشی بدیع آئین
خواجه ای کآورد ز بحر بنان
بر سر کلک عقد در ثمین
فرق فخرم رسید بر فرقد
پای قدرم گذشت از پروین
بوسه دادم نخست عنوان را
شد مشامم ز عطر مشک آگین
چون گشادم حروف آن را دید
کژ و در هم چو زلف حورالعین
کرد چشم ودل مرا روشن
داد جان و تن مرا تسکین
چون رسیدم به نام میمونت
دهشتم تیز گشت و گفتا هین
خیز و منشین زمین خدمت بوس
وآنگهی جاودان به کام نشین
این چنین کردم و دعا گفتم
کرد روح القدس روان آمین
زحمت حضرتت کنم کوتاه
قصدم این بود والسلام و همین
پیک فرخنده خود کند تقریر
رای رخشنده خود دهد تلقین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر در مدح و توصیف شهریار زمین، خسرو روزگار رکنالدین نوشته شده است. او به عنوان حاکمی سخاوتمند و دلیر معرفی میشود که افتخارات بسیاری دارد و مملکتش تحت سایهی او در آرامش و رفاه است. شاعر به عظمت وجود و شخصیت او اشاره کرده و او را چون خورشید درخشان در میان مردم میداند.
در شعر، همچنین به عدالت و انصاف او در حکمرانی اشاره شده و گفته میشود که در دوران او، شکار و ستمگری جایگاهی ندارد. شاعر از عشق و ارادت خود به شهریار سخن میگوید و تأثیر محبت او بر دلها و جغرافیای پارس را بیان میکند.
احساسات شخصی شاعر نسبت به دوری از شهریار و غم و اندوهی که در نبود او احساس میکند، به خوبی نمایان است. در نهایت، با آرزوی تداوم سعادتمندی و قدردانی از فرمانروایی او، شاعر به دعا و درخواست فرادست اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زندگی شاه مانند یک پادشاه است که در زمان خود، بزرگوار و مهمترین شخصیت در زمین به شمار میرود.
هوش مصنوعی: شیر با قلب بزرگ، اتابک اعظم، افتخار و زیبایی زمان و زمین است.
هوش مصنوعی: کسی که بر فراز میرود و عظمت دارد، مانند کسی است که با کلاهی زیبا و انگشتری درخشان، خود را زینت میکند.
هوش مصنوعی: در محیطی پر از هیجان و شگفتی، زندگی در عرض دو روز به ما هدیهای فراوان میدهد.
هوش مصنوعی: خداوند در جامعهها به سرنوشت حافظ، ناصر، مغیث و معین توجه دارد.
هوش مصنوعی: آن شخص چون خورشید است و بر مملکت تسلط دارد، در حالی که دشمنانش مانند سایهای در خاک نشینی هستند و نسبت به او در موقعیتی ضعیف قرار دارند.
هوش مصنوعی: ذات او از دگرگونیهای زمان در امان است و جانش در برابر ناملایمات زندگی، محافظت شده و ایمن است.
هوش مصنوعی: همیشه پیروزیاش نمایان است و نشانه قدرت او همواره مشهود است.
هوش مصنوعی: ای زیبا، همچون ماه در عرش، برتری تو از شیر نر هم بیشتر است.
هوش مصنوعی: چشم فرهاد به دنیا نگاهی دارد که در آن تو همچون شاهی شیرین جلوه میکنی.
هوش مصنوعی: به دستت ستارهای میدهد و زمانه به سمت چپت میآید.
هوش مصنوعی: کشوری به عظمت تلاش و کوشش تو اعتبار یافته و جهانی به نام همت تو بدهکار است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو ترازوی عدالت را برقرار کردهای، شاهین (نماد قدرت و دقت) در رفتار خود انحراف نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شیر (ضیغم) زمانی به شکار آهو نمیپردازد که تو (شکارچی) او را به بند کشیدهای و در کنترل خود داری. به عبارتی، تا زمانی که تو مهمترین نقش را در این کار ایفا میکنی، شیر به شکار آهو نمیپردازد.
هوش مصنوعی: شوق و آرزوی رسیدن به تو را نمیتوان با کلمات توصیف کرد، حتی در طول سالها و زمانهای مختلف.
هوش مصنوعی: حالم را نمیتوانم به خوبی توضیح دهم که آیا خوب است یا بد، یا اینکه چه احساسی دارم.
هوش مصنوعی: زمانی که تو بر سرزمین پارس سایه افکندهای، خاک آنجا بویی از بهشت را به خود گرفته و زندگی در آنجا رونق یافته است.
هوش مصنوعی: آب و هوای او باعث نشاط و سرزندگی میشود و نسیم صبحگاهی او بسیار دلپذیر و خوشایند است.
هوش مصنوعی: وقتی از این سرزمین دور شدی، دل تو به خاک آن پیوند خورد و با اشکهایت آمیخته شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی تو را دیده، چهرهاش به خاطر اشکهایش رنگین و پر از غم شده است.
هوش مصنوعی: هر شب، گروهی از دعاها و ن prayers به آسمان و عرش میرسند و این مسیری است که از خاک ایران، یعنی پارس، عبور میکند.
هوش مصنوعی: دلها به خاطر حرکت تو غمگین و جانها به خاطر جدایی از تو ناراحت شدند.
هوش مصنوعی: کشوری که تو در آن نیستی، مثل عالمی است که بدون نور میماند و در نبود تو غمگین است.
هوش مصنوعی: وقتی حال دیگران اینطور است، حال من بیچاره چگونه خواهد بود؟
هوش مصنوعی: من بدون بهار شادابی، به حالتی مانند باد پاییزی هستم که گل نسرین را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اشکهای من مانند قطرههایی است که بر روی صورت زردم میافتد، شبیه به نوشتههایی بر روی صفحهای طلایی.
هوش مصنوعی: اگر رکاب و پای تو را ببوسم، باز هم دست من و اختیار تو در آینده خواهد بود.
هوش مصنوعی: دل من به تو وابسته است، لطفاً نگاهی به آن بینداز و در عمق آن، شرایط و حالتی را ببین که نشاندهنده عشق و فریاد درونم است.
هوش مصنوعی: به خاطر آن ویژگیهای خاصی که به ما عطا شده، دوباره شکرگزاری میکنم و قدرتی که به ما داده شده را با افتخار میپذیرم.
هوش مصنوعی: به من نشانی از خوشبختی بدهی که بتوانم آن را در قلم و خط خود ببینم.
هوش مصنوعی: بزرگی که با دست توانای خود، از دریا زر و جواهر به دست آورد، بر بالای قلمش گرهای شایسته و ارزشمند زد.
هوش مصنوعی: من به مقام و افتخاری رسیدم که به ستارهی پروین نمیرسم و از موقعیت خود فراتر رفتهام.
هوش مصنوعی: در ابتدا بوسهای به او دادم که عطر خوشی مرا پر کرد.
هوش مصنوعی: وقتی حروف آن را باز کردم، متوجه شدم که خیلی به هم ریخته و ناقص است، درست مانند زلفهای زیبای حورالعین که به طور بینظم و درهم جلوهگری میکنند.
هوش مصنوعی: چشم و دل مرا روشن کرد و روح و جسمم را آرامش بخشید.
هوش مصنوعی: وقتی به نام زیبایت رسیدم، حواسم جمع شد و با شور و شوق گفتم: "بزن!"
هوش مصنوعی: بلند شو و برای خدمت به دیگران تلاش کن، سپس در آرامش و خوشی زندگی کن.
هوش مصنوعی: من این کار را انجام دادم و دعا کردم که روح القدس نازل شود و آمین بگوید.
هوش مصنوعی: میخواستم با زحمت شما را در جریان قرار دهم و قصدم همین بود، والسلام و بس.
هوش مصنوعی: فرستنده خوشحال خود را معرفی میکند و از نور و روشنیاش سخن میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهمه شهر بود ازو آذین
در بریشم چو کرم پیله زمین
باغبان! زیر سرو بن منشین
نه کجا سرو نیست نیست زمین
نه همه سایه زیر سرو بود
زیر شاخ سمن شو و بنشین
باغ تو پر درخت سایه ورست
[...]
مجلس است این مگر بهشت برین
که بنای بهشت است بر این
پیکر بومش از بدایع روم
نقش دیوارش از صنایع چین
این ز دلها همی زداید زنگ
[...]
قدحی نوش کرد شاه زمین
شاه محمود سیف دولت و دین
تا که نفس چو آب او شد پاک
شد متین شخص او چو کوه متین
نز پی علتی و رنجی خورد
[...]
ای جمال ترا کمال قرین
طوق طوع تو بر شهور و سنین
از یمین تو ملک برده یسار
به یسار تو دهر خورده یمین
هر کجا حزم تو فرود آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.