از نام شاهزاده دلم برگرفت فال
وآمد به بخت فرخ اوسین و عین و دال
نامی که آسمان شود از وی بلند نام
نامی که مشتری شود از روی خجسته فال
از سین سرورم آمد و از عین عزتم
و زدال دولتی ز نو ام داد ذوالجلال
حرف نخست اوست که دارد نشان فتح
چون حرف سین سیفش در حرب بدسگال
نه در تنش ز زحمت کسر است هیچ رنج
نه بر رخش ز منت نقطه است هیچ خال
تصحیف نام اوست که در ماورای نهر
دارد در این جهان ز بهشت برین مثال
مقلوب این سه حرف به هنگام ضرب وطعن
باشد نصیب سینه بدخواه در قتال
دندان سین و دیده عین است و زلف دال
در دیده ها چو صورت محبوب درخیال
اندر حساب سیصد و شصت و چهار عقد
نام مبارکش که بماناد در جلال
در فال همچنین به برآید که عمر او
باشد چو عقد نام صدو سی و چار سال
القصه چون به مخلص احوال من رسید
جانم گشاد گوش که تا چیست حسب حال
ناگه به گوش آمد آواز هاتفی
کای خسته جفای جهان زین سپس منال
بوبکر سعد و سعد ابوبکر را شناس
این است فال خوبت و کوتاه شد مقال
آن آفتاب دولت و این سایه خداست
این ایمن از تناقص و آن فارغ از زوال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی
وانگه هزار سال بملک اندون ببال
ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال
تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال
مسعود شهریاری کز فر عدل تو
بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال
کرده نهال جاه تو را دست مملکت
[...]
هست از سفال جامه سیکی برآمده
اندر سفال جامه سیکی بود حلال
نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت
لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال
توحید لایزال نیاید چو در مقال
روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال
ترجیع کن که آمد یک جام مال مال
جان نعره میزند که بیا چاشنی حلال
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.