این شعر درباره شکایت از روزگار از دست رفته جوانیاست که در آن شاعر آرزو میکند که کاش دست تقدیر و یار در این روز سختی پیری بهاو کمک میکردند تا بتواند سختیها را تحمل کند.
وقتیکه جوانی را از من گرفت لااقل پیری، پایداری و کمک میکرد! (رکاب در اینجا منظور رکاب اسب است که برای سوار شدن به اسب و حفظ تعادل در حین سواری بکار میرود)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این شعر درباره شکایت از روزگار از دست رفته جوانیاست که در آن شاعر آرزو میکند که کاش دست تقدیر و یار در این روز سختی پیری بهاو کمک میکردند تا بتواند سختیها را تحمل کند.
ای کاش قضاو قدر همراهی میکرد! و یار در سختی روزگار یاری میکرد!
وقتیکه جوانی را از من گرفت لااقل پیری، پایداری و کمک میکرد! (رکاب در اینجا منظور رکاب اسب است که برای سوار شدن به اسب و حفظ تعادل در حین سواری بکار میرود)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای دیده مرا عاشق یاری کردی
داغم زرخ لاله عذاری کردی
کاری کردی که هیچ نتوان گفتن
الله الله چه خوب کاری کردی
بر عادت خود بزرگواری کردی
ما را به وصال خویش یاری کردی
گرد دل من ز غم حصاری کردی
چشم ترم ابر شعله باری کردی
من عمر گیاه برق عشقت کردم
تو هستی من صاعقه زاری کردی
این بار نه حکم نصر جاری کردی
وز شر عدو نگاهداری کردی
هر جا که فتاده کار در غیب و شهود
ما را به جنود غیب یاری کردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.