گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

ترک من سبزه گرد لب دارد

لعل یاقوت گون سلب دارد

میدهد وعده های بوس و کنار

خندهائی که زیر لب دارد

چشم مستش بگاه ناز و عتاب

جادوئیهای بوالعجب دارد

گه بود لطفهای بی سببش

نیز گه قهر بی سبب دارد

گرد یک نیمه روز فروردین

زلفش از تیره مه دو شب دارد

قامتش همچو سرو آزاد است

سرو دیدی که بر رطب دارد

با دو چشمش سخن درشت مگوی

زانکه مست است و نیز تب دارد