مجالی کی بود با تو حدیث خویشتن گفتن؟
که پیش چون تو بدخویی نمیآرم سخن گفتن
زمانی خلوتی خواهم که گویم حال خود با تو
که نتوان شرح حال خویشتن در انجمن گفتن
قد و روی ترا چون هر کسی سرو سمن گوید
توان خار و خس کویت به از سرو و سمن گفتن
به جان کندن نهانی یک سخن گویند از او با من
که از شیرین حکایت خوش بود با کوهکن گفتن
نباید گفت با بیدرد هرگز وصف حسن تو
که بیحاصل بود بسیار از گل با زغن گفتن
غم تو از دل محیی نخواهد شد به آسانی
که نتواند مقید بیجهت ترک وطن گفتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.