شمارهٔ ۴۰ - چونکه یوسف نیست
گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش
چونکه یوسف نیست با من ،پیرهن گو هم مباش
گر بمیرم لاشه من همچنان دور افکنید
چاک شد چون جامه جانم، کفن گو هم مباش
چون مرا رانی ز کوی خود، مخوان یارا رقیب
ازگلستان گر رود بلبل، زغن گو هم مباش
مرگ بالله بهتر است از زندگانی دور از او
گر نبینم یارخود ، این زیستن گو هم مباش
یک سر مویت مبادا کم شود ، هم گفته ای
گرنباشد محیی را افکار من گو هم مباش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...