گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عبدالقادر گیلانی

در غم عشق تو زان بگذشت کار دل مرا

کز وفایت کم شود یک لحظه بار دل مرا

فارغم از گشت گلشن کز غم تو هرزمان

بشکفد صد گونه گل از خارخار دل مرا

بر دلم باری حوالت کن غم اندوه خود

چون توان کردن که کردی غمگسار دل مرا

ماهی ای کو برکنار افتد ز دریا چون بود

همچنان باشد بلا دور از کنار دل مرا

آنکه روزم شد سیه باشد ز بی صبری دل

چون تو بودی و فراق یار کار دل مرا

باز آمد روز هجران ناله کن باری ز دل

تیره تر بادا ز روزم روزگار دل مرا

چند چون محیی کشد دل در ره تو انتظار

سوخت همچون سایه بر ره انتظار دل مرا