آن کس که به معصیت فرو رفته سرش
افسوس خورد، چون شود از خود خبرش
باری که شتر فروکشد در مستی
آید چو به حال خویش، بیند اثرش
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
آن کس که به معصیت فرو رفته سرش
افسوس خورد، چون شود از خود خبرش
باری که شتر فروکشد در مستی
آید چو به حال خویش، بیند اثرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به موضوع معصیت و تأثیر آن بر انسان اشاره دارد. شاعر بیان میکند که کسی که در گناه فرو رفته، زمانی که متوجه حال خود میشود، افسوس میخورد. او مانند شتری است که در حین مستی بارش را بر زمین میگذارد و وقتی حالش به حالت عادی بازمیگردد، اثر آن بار را میبیند. در واقع، اشاره به عواقب گناهان و غفلت از خود دارد.
هوش مصنوعی: شخصی که در گناه گرفتار شده و بیش از حد به کارهای نادرست خود فکر میکند، زمانی که از وضعیت خود آگاه شود، چگونه میتواند از خود غافل شود؟
هوش مصنوعی: زمانی که شتر بارش را زمین بگذارد و سرش را بلند کند، در حالت مستی خود میتواند آثار بارش را ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مسعود که بود سعد سلمان پدرش
اندر سمجی است چون سنگ درش
در حبس بیفزود بر آتش خطرش
عودی است که پیدا شد از آتش هنرش
بر طرف قمر نهاده مشک و شکرش
چکند که فقاع خوش نبندد به درش
در کعبهٔ حسن گشت و در پیش درش
عشاق همه بوسهزنان بر حجرش
گفتم که گهی چند نپرسم خبرش
تا بوک برون شود تکبر ز سرش
خود هست کرشمه هر زمان بیشترش
اکنون من و زاری و شفیعان درش
او رفت و دلم باز نیامد ز برش
من چشم به ره، گوش به در بر اثرش
چشم آید زی گوش که داری خبرش
گوی آید زی چشم که دیدی دگرش
گفتم: «ز میان جان شوم خاک درش
تا بوک بود بر من مسکین گذرش»
او خود چو ز ناز چشم مینکُند باز
کی بر منِ دلسوخته افتد نظرش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.