گنجور

 
قدسی مشهدی

دل یکی وز هر طرف بر سینه داغ دیگری‌ست

بهر یک پروانه از هر سو چراغ دیگری‌ست

هر طرف رنگی دگر برمی‌کند نظّاره‌اش

ساقی ما گل‌گل امشب از ایاغ دیگری‌ست

آنکه او را روز و شب در کعبه می‌جویی سراغ

پیش رندان در خراباتش سراغ دیگری‌ست

روزنم هرگز چنین روشن نبود از ماهتاب

کلبه ما روشن امشب از چراغ دیگری‌ست

شیشه را گیرم به لب ساقی چو ساغر کم دهد

امشبم در باده‌پیمایی دماغ دیگری‌ست

طعنه وارستگی تا چند قدسی را هنوز

بر دل از هر حلقه زلف تو داغ دیگری‌ست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode