دامان عشقِ سلسله مویی گرفته دل
از دست رفته و برِ رویی گرفته دل
تاری نشد ز زلف بتان بیش، قسمتش
چون قطره عرق، بن مویی گرفته دل
تا همچو دیدهام نبود کوچه گرد شهر
از پا فتاده و سر کویی گرفته دل
سوز دلم برآورد از آفتاب، دود
این خاصیت ز گرمی خویی گرفته دل
نرگس پیالهها ز کدو کرد آشکار
زان چو پیاله پای کدویی گرفته دل
بردار پنبه و رخ داغم شکفته کن
قدسی مرا گرفته ز رویی گرفته، دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.