گنجور

 
غزالی

بدان که هر که یک ساله کفایت خویش بنهاد از توکل بیفتاد که اسباب خفی سپرد و اعتقاد بر اسباب ظاهر کرد که هر سالی مکرر شود، اما آن که به ضرورت وقت قناعت کرد. از طعام چندان که سیر شود و از جامه چندان که پوشیده ماند، وی به توکل وفا کرد. اما اگر ادخار کند قدر چهل روز را رواست، خواص می گوید که توکل بدین باطل نشود مگر که زیادت شود. و سهل تستری می گوید ادخار توکل را باطل کند. ابوطالب مکی می گوید که اگر چهل زیادت شود توکل باطل نشود، چون اعتماد بر ادخار نکند و حسین مغازلی از مریدان بشر بود. گفت، «یک روز مردی کهل در پیش بشر آمد. بشر یک کف سیم به من داد و گفت بدین طعام خر هر چه خوشتر و نیکوتر». و هرگز این سخن از وی نشینده بودم. برفتم و طعام بیاوردم تا وی بخورد. و هرگز ندیده بودم که با کسی چیزی خورده بود. چون بخورد بسیاری طعام بماند. آن مرد کهل همه فراهم گرفت و برداشت و ببرد. و مرا عجب آمد که بی دستوری چنین کرد. بشر گفت: تو را عجب آمد؟ گفتم: آری؟ گفت: این فتح موصلی بود، امروز از موصل به زیارت ما آمده است. طعام برگرفت تا ما را بیاموزد که چون توکل درست شد ادخار زیان ندارد».

پس حقیقت آن است که اصل توکل کوتاه است و حکم این آن است که ادخار نکند. پس اگر کند و مال در دست خویش هم چنان داند که در خزانه خدای تعالی و بدان اعتماد نکند توکل باطل نشود. و این که گفتم حکم مرد تنهاست، اما معیل بدان که یک ساله بنهد توکل وی باطل نشود، مگر که زیادت کند.

و رسول(ص) برای عیال و ضعف دل ایشان یک سال بنهادی و برای خویش از بامداد تا شبانگاه نگاه نداشتی و اگر نگاه داشتی توکل وی را زیان نداشتی که بودن آن در دست وی و در دست دیگر نزدیک وی هر دو یکی بودی، لکن خلق را بیاموخت بر درجه ضعف ایشان.

و در خبر است که یکی از صحابه صفه فرمان یافت. در میان جامه او دو دینار یافتند. رسول(ص) گفت، «دو داغ بود». و این دو وجه را متحمل است: یکی آن که خویشتن را به مجردی فرانموده باشد به تلبیس. این دو داغ بود از آتش بر سبیل عذاب. دیگر آن که تلبیس نکرده باشد، ولکن این ادخار وی را نقصان درجه آورد در آن جهان، چنان که نشان دو داغ بر روی از جمال نقصان کند. چنان که در حق درویش دیگر گفت چون فرمان یافت که در قیامت همی آید روی وی چون ماه شب چهارده. و اگر یک خصلت نبودی چون آفتاب بودی، آن که جامه زمستانی زمستان دیگر را بنهادی و تابستانی تابستان دیگر را. و گفت که شما را هیچ چیز کمتر از یقین و صبر نداده اند. یعنی که نگاه داشتن جامه از نقصان یقین باشد. اما هیچ خلاف نیست که در کوزه و سفره و مطهره و آنچه بر دوام کار آید، ادخار روا بود که سنت خدای تعالی بدان رفته است که هر سالی نان و جامه پدید آید از وجهی دیگر، اما هر ساعتی این خنورهای تازه پدیدار نیاید. و سنت خدای تعالی خلاف کردن روا نبود، اما جامه تابستان در زمستان و زمستان و تابستان به کار نیاید، نگاهداشتن در این وقت از ضعف یقین باشد.