گنجور

 
غزالی

رسول (ص) گفت، «صدقه دهید و اگر همه یک خرما بود که آن درویش را زنده کند و گناه را بکشد، چنان که آب آتش را»، و گفت، «بپرهیزید از دوزخ و اگر همه نیم خرما باشد و اگر نتوانید به سخنی خوش» و گفت، «هیچ مسلمان از حلال صدقه ندهد که نه ایزد تعالی آن را بر دست لطف خود بستاند و می پرورد، چنان که شما چهار پای خویش بپرورید تا آنگاه که خرمایی، چند کوه احد شود» و گفت، «فردا هر کسی در سایه صدقه خویش بود تا آنگاه که میان خلق حکم بکنند»، و گفت،«صدقه هفتاد در از درهای شر ببندد» و پرسیدند که کدام صدقه فاضلتر؟ گفت، «آن که در تندرستی دهی در وقتی که امید زندگانی داری و از درویشی نترسی نه آن که صبر کنی تا جان به حلق رسد، آنگاه گویی این فلان را و آن فلان را، که آن خود فلان را شد، اگر تو گویی و اگر نه».

و عیسی (ع) گفت، «هر که سایلی را نومید دارد و از در بازگرداند، تا هفت روز ملایکه در آن خانه نشوند» و رسول (ص) دو کار با هیچ کس نگذاشتی بلکه به دست خود کردی: صدقه به درویش به دست خود دادی و آب طهارت به شب خود بنهادی و سر بپوشیدی و گفت رسول (ص)، « هرکه مسلمانی را جامه ای بپوشاند، در حفظ خدای می باشد تا از آن خرقه بر او می ماند» و عایشه، رضی الله عنها، پنجاه هزار درم به صدقه بداد و پیراهن پاره بردوخته بود که خود را پیراهن نکرد و ابن مسعود گوید که مردی هفتاد سال عبادت می کرد، پس گناه عظیم بر وی برفت که عبادت او خبط شد، پس درویشی بگذشت و یک گرده نان بدو داد، آن گاه او بیامرزیدند و عمل هفتاد ساله با وی دادند و لقمان پسر را گفت، «هرگه گناهی بر تو برود، در پی آن صدقه بده و توبه کن» و عبدالله بن عمر شکر به صدقه بسیار دادی و گفتی، «خدای تعالی می گوید، لن تنالوا البر حت تنفقوا مما تحبون و خدای تعالی داند که من شکر دوست دارم» و بوسفیان گوید، «هرکه خود را به ثواب صدقه محتاج تر از آن نداند که درویش را به صدقه، آن صدقه از وی قبول نیوفتد» و حسن بصری، رحمه الله علیه، نخاسی را دید با کنیزکی نیکو، گفت، «به دو درم بفروشی؟»، گفت، «نه»، گفت، «خدای تعالی حور عین را به دو حبه می بفروشد، که از این کنیزک بسیار نیکوتر آید»، یعنی صدقه.