صنما با تو در غم و شادی
بنده بودم نجستم آزادی
وصل پیش آر و داد کن با من
بنه از سر فراق و بیدادی
نرمی از من مخوه که نه مومم
دل مکن سخت اگر نه پولادی
چون در آوردیم به جور از پای
به چه از دست من به فریادی
تو به راحت دری و من در رنج
من بانده درم تو در شادی
ورت گویم چنین مکن گوئی
رو که شیرین منم تو فرهادی
غم تو از کجا و من ز کجا
به من ای جان چگونه افتادی
پس تو شاگرد کیستی آخر
که به دل بردن اندر استادی
استد و داد تو چنین باشد
که دلم بستدی و غم دادی
در نشست تو نیست هیچ ادب
با قوامی مگر در افتادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق یک شخص در رابطهای عاشقانه است که در آن به دوگانگیهای عشق و رنج اشاره میشود. شاعر از غم و شادی خود میگوید و ابراز میکند که در قید و بند این عشق گرفتار است. او به معشوق خود میگوید که در حالی که او در شادی است، او در رنج و فراق به سر میبرد. درواقع، شاعر از عدم تعادل بین احساسات خود و معشوقش گلایه میکند و از او میخواهد تا به احساساتش اهمیت دهد و شرایط را تغییر دهد. در پایان، او بر عدم ادب و قوام در رابطه اشاره میکند و از معشوق میپرسد که چگونه به چنین وضعیتی افتادهاند.
هوش مصنوعی: من در هر حالتی، چه در خوشحالی و چه در غم، به شما وابسته بودم و هرگز نتوانستم آزادی را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: وصل را به من نزدیک کن و با من سخن بگو، از درد جدایی و ظلمی که بر من رفته است، بگذار برایت بگویم.
هوش مصنوعی: از من نرمی و لطافت نخواسته و انتظار نداشته باش، چرا که من مانند گل نیستم. اگر به من سخت بگذرانی، به جای اینکه نرم شوم، مثل آهن محکم و استوار میشوم.
هوش مصنوعی: وقتی که از روی ظلم و ستم به زمین افتادم، چه چیزی از من باقی مانده است که فریاد بزنم؟
هوش مصنوعی: تو آزاد و بیفکری، در حالی که من در سختی و درد زندگی میکنم. تو در شادی و سرخوشی به سر میبری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که شخصی به دیگری میگوید که چنین نکن و به خودت نبال، زیرا من مانند شیرین (عشق) و تو مانند فرهاد (معشوق) هستم. در اصل، بیان کنندهی این است که اگرچه ممکن است تو خود را بزرگ بشماری، اما من هم ارزش و مقام ویژهای دارم.
هوش مصنوعی: عزیزم، چه طور شد که غم تو به من رسید و من از کجا به این حال افتادم؟
هوش مصنوعی: پس تو چه کارهای که به دل ربودن در استاد بودن به تو مربوط میشود؟
هوش مصنوعی: تو به گونهای رفتار کردی که دل من به تو وابسته شد و غم و اندوهی در دل من نشاندی.
هوش مصنوعی: در جمع تو هیچ گونه ادب و نزاکتی وجود ندارد، مگر اینکه بر زمین بیفتی و فروتنی کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان گشاید فقع که بگشادی
زان نمایذ ترا که بنمادی
ای جهانی ز تو به آزادی
بر من از تو چراست بیدادی
دل من دادی و نبود مرا
از دل بیوفای تو شادی
دل دهان دل به دوستی دادند
[...]
ای سرشته به سیرت رادی
داد رادی به واجبی دادی
تازه در خسروی به حل و به عقد
صد طریق ستوده بنهادی
رنجها را برسم در بستی
[...]
چون در لطف و جود بگشادی
رهنمایی به ما فرستادی
از دل راد او رود رادی
زان دل راد دارم آزادی
زردی از رخ ز دودش آن دل راد
ای دل راد ، داد او دادی
درد دارد ز زار دل زارش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.