بتی که راستی از قد او رباید تیر
بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر
نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر
ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر
وز آب دیده بی خواب من ندارد سیر
اگر ببیند زلفین او بخواب شود
پر از عبیر دهان کننده تعبیر
عقیق پیش رخ تو چو زر پیش عقیق
حریر پیش بر او چو سنگ پیش حریر
بدل ربودن بادام او کند تعجیل
ببوسه دادن یاقوت او کند تأخیر
بروی همچو بسیم اندرون نشانده عقیق
بزلف همچو بمشگ اندرون سرشته عبیر
همیشه وعده او نادرست و ناز درست
همیشه او بجفا بی هژیر و روی هژیر
بلای او بکشد هرکه زوش نیست شکیب
جفای او ببرد هر که زوش نیست گزیر
ایا گلی که ترا شد چمن دل عاشق
ایا بتی که ترا شد شمن بت کشمیر
بدانکه زر بپذیری شدم بزردی زر
چنانکه زر بپذیری مرا یکی بپذیر
اگر بهجر تو اندر تن من است کمان
وگر بعشق تو اندر دل من است اسیر
چرا همیشه بود با دو چشم تو جادو
چرا همیشه بود با دو زلف تو زنجیر
سعیر باشد با روی تو مرا چو بهشت
بهشت باشد بی روی تو مرا چو سعیر
بغمزه هستی چون تیغ اوستاد اجل
بقد هستی چون رمح اوستاد خطیر
ابوالمعمر کافی کف آنکه دست ودلش
نیاز ابر مطیر است و رشگ بحر غزیر
بود کثیر عطا نزد او همیشه قلیل
بود قلیل ثنا نزد او همیشه کثیر
بعادلی بجهان اندرونش نیست عدیل
بناظری بجهان اندرونش نیست نظیر
عنای جان معادی بود میان قبا
سرور جان موالی بود فراز سریر
بطمع بخشش او آز باز کرده ز فر
ز بیم کوشش او چرخ بر گرفته ز فیر
بکردن صفت او غنی شود وصاف
ز گفتن سمر او شود بزرگ سمیر
بگاه نثر شود تیره زو روان خلیل
بگاه نظم شود خیره زو روان جریر
بدانش و هنر خویش یافت او همه نام
گمان مبر که کسی نامور شده است بخیر
همیشه ناز موالی بکلک گوهر بخش
همیشه رنج معادی بتیغ کشور گیر
یکی نه شاب و لیکن برنج برده شباب
یکی نه پیر ولیکن بعقل و دانش پیر
یکی چو چرخ که او را بجرم هست گذر
یکی چو مرغ که را صفیر هست سفیر
یکی چو خورشید اندر میان چرخ ستیر
یکی چو غواص اندر میان بحر ضمیر
یکی همیشه میان تن و روان چو نفر
یکی همیشه از او جان دشمنان بنفیر
یکی ز بازوی استاد راد گشته بزرگ
یکی ز خاطر استاد راد گشته خطیر
ایا ز جود تو بنیاد خلق کرده قرار
ایا ز کف تو دیدار جود گشته قریر
ز بیم تیغ تو گردان زره کنند ز تیغ
ز بیم تیر تو مردان قلم کنند از تیر
جلیل نیست کسی کش نکرده ای تو جلیل
حقیر نیست کسی کش نکرده ای تو حقیر
شجاعت تو بدهر افکند همی تشویش
سخاوت تو براندازد از جهان تشویر
شود ز هیبت تو تیر از کمان پرتاب
شود ز حشمت تو باز از فلک تقدیر
نشاط کن که برآمد ز دست تو کاری
که کس نکرد بدهر از همه صغیر و کبیر
بر اسب کام شد از کرده تو میر سوار
شگفت نیست که از تو همی بنازد میر
خنک مر آن پدری را که هست چون تو پسر
خنک مر آن ملکی را که هست چون تو وزیر
همیشه تا نبود جای خاک نافه مشگ
همیشه تا نبود جای شیر چشمه قیر
چو مشگ بادا در دست دوستان تو خاک
چو قیر بادا در کام دشمنان تو شیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شکوه محبوبی میپردازد که با ویژگیهای جسمی و روحیاش تأثیر عمیقی بر عاشق گذاشته است. شاعر با استفاده از استعاراتی زیبا، او را به بتی توصیف میکند که تیر نگاهش میتواند دل را برباید و زیباییاش بر تمامی زیباییها برتری دارد.
شاعر به تضاد بین عشق و غم، خواب و بیداری، لذت و زحمت اشاره میکند و بیان میکند که چقدر عشق به این محبوب میتواند سخت و در عین حال دلنشین باشد. او همچنین به ارزشهای انسانی و فضائل مانند سخاوت و شجاعت اشاره میکند و از محبوب میخواهد که با جود و بزرگیاش، زندگی را برای دیگران زیباتر کند.
در نهایت، شاعر با ابراز عشق و احترام به محبوب، از او میخواهد که همواره در اوج زیبایی و جود باقی بماند و به دوستانش مهربانی کند، در حالی که دشمنانش از آن حذر کنند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند که همچون تیر از کمان رها شده، قلبها را مینوازد و انسانها را به سوی خود جذب میکند. زیبایی و جذابی از او به قدری قوی است که حتی تیرهای آسمانی هم تحت تاثیر آن قرار میگیرند و به زمین میآیند.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به زیبایی و جذابیت دارد. به این معناست که نه آن سیب سرخ که نشانه زیبایی باشد، در چهره او وجود دارد، و نه عشق او به تأمل و درنگ نیاز دارد. در واقع، زیبایی و جذابیتش با دیگران قابل مقایسه نیست و دارای ویژگی منحصر به فردی است که او را متمایز میکند.
هوش مصنوعی: خواب من پر از اشک و غم است و به همین خاطر هیچ چیزی از آب چشم من سیراب نمیشود. تنها خواب من از آب چشم نمیتواند رهایی یابد و همواره در اندوه باقی میماند.
هوش مصنوعی: اگر کسی ببیند که زلفهای او در خواب رهایش کردهاند، دهانش پر از عطر و بوی خوش تعبیر میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزش ظاهری اشیاء اشاره دارد. به گونهای که زیبایی و ارزش عقیق در مقایسه با زیبایی و ارزش موجود در چهره تو ناچیز است، و همچنین زیبایی حریر در مقابل تو همچون سنگی ساده به نظر میرسد. به طور کلی، شاعر به طرز بیان میکند که زیبایی تو افسانهای و فراتر از هر چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: بادام او را با دقت و شتاب میبرد و یاقوت او را بوسهای میدهد که به تأخیر میافتد.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند عقیق زیباست که در دل موهایت عطری همچون مشک پنهان شده است.
هوش مصنوعی: وعدههای او همیشه نادرست و پر از نیرنگ است. او به طور مداوم به بیعدالتی و ظلم میپردازد و در عین حال خود را به زیبایی جلوه میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند با مشکلات و سختیهای او کنار بیاید، دچار درد و رنج خواهد شد. همچنین، هر کسی که نتواند به خوبی از این وضعیت فرار کند، تحت تاثیر جفای او قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: آیا تو گلی هستی که دل عاشق را پر از شوق و محبت کردهای؟ یا آیا تو یک بت هستی که معبد کشتیر را زینت بخشیدهای؟
هوش مصنوعی: بدان که من به مانند طلا نرم و پذیرای هر چیزی هستم؛ مانند طلا که در دمای خاصی شکل میگیرد و تغییر میکند، تو هم باید من را همانند خودت بپذیری و به من اجازه بدهی که با تو هماهنگ شوم.
هوش مصنوعی: اگر عشق تو در وجود من مانند کمانی است که مرا دربر گرفته، پس در دل من هم به خاطر عشق تو زندانی هستم.
هوش مصنوعی: چرا نگاه تو همیشه مثل جادو اثر میگذارد؟ چرا موهای تو همیشه مانند زنجیری مرا اسیر میکند؟
هوش مصنوعی: با دیدن تو، عذاب و دشواری به مانند آتش جهنم است، اما بدون تو، حتی بهشت هم برایم بیارزش میشود.
هوش مصنوعی: تجربه زندگی مانند تیر و کمان است که با هنر زمان (مرگ) به یکدیگر مرتبط میشود. در واقع، وجود ما به گونهای است که مرگ و زندگی به هم پیوستهاند و هر دو با دقت و ظرافت در هم تنیدهاند.
هوش مصنوعی: ابوالمعمر به عنوان فردی معرفی میشود که نیازهایش بسیار زیاد است؛ او به اندازهای نیازمند است که همچون باران پر برکت و دریاهای پربار، آرزوی abundance و وفور نعمت دارد. در واقع، او با دل و جان به دنبال بهرهمندی از منابع و ثروتهاست.
هوش مصنوعی: در نزد او، عطا و بخشش فراوان است، اما ستایش و تحسین او همیشه کم است. در عوض، هر چه قدر هم که کم باشد، باز هم مقدار محبت و نیکی او بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس به اندازه دلش هیچ رفیق و همتایی ندارد، مانند اینکه هیچ دیدنی در این دنیا همتا و مشابه ندارد.
هوش مصنوعی: با نگاهی به این بیت، میتوان گفت که در آن به لطف و رحمت خداوند اشاره شده است که در میان تمام وجود و زیباییها قرار دارد. این لطف، بر سرور و رهبر مؤمنان سایهافکنده و او را بر تخت بلند مرتبه نشسته است. به عبارت دیگر، نعمتهای الهی و مقام والای آن رهبری در جامعه نمایان است.
هوش مصنوعی: به خاطر امید به دست آوردن بخشش او، پرندهای که به خاطر ترس از تلاش او به زمین نمینشیند، حالا در آسمان پرواز میکند.
هوش مصنوعی: اگر ویژگیهای او را در نظر بگیریم، غنی و پر معنی میشود و از گفتوگوهای او، بزرگی و عظمت حاصل میآید.
هوش مصنوعی: وقتی کلام خلیل به نثر تبدیل میشود، تیره و مبهم میگردد، اما زمانی که نظم و شعر میشود، کلام جریر روشن و واضح میشود.
هوش مصنوعی: با دانش و هنر خود، او به شهرت و اعتبار دست یافت؛ اما این را فراموش نکن که هر کسی به خاطر خوبی و نیکی مشهور نشده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و ظرافت جوانی میپردازد که به طور مداوم در حال نوازش و جلب توجه دیگران است. اما در عوض، انسان همواره باید با سختیها و چالشهای زندگی، که مانند شمشیری تیز هستند، مواجه شود و بر آنها غلبه کند.
هوش مصنوعی: یکی جوان است و شادیهای جوانی را تجربه کرده، اما در عین حال هم کسی پیدا میشود که با وجود سن کم، دانش و عقل بالایی دارد. از سوی دیگر، کسی نیز هست که بنا به سنش پیر به نظر میرسد، اما در واقع از نظر عقل و آگاهی جوان و پرانرژی است.
هوش مصنوعی: این بیت به مقایسهای بین دو موجود میپردازد. یکی به خصلت چرخ اشاره دارد که به خاطر جرم و وزنش به آرامی و با ثبات حرکت میکند. دیگری به مرغی اشاره دارد که به علت صدای خوشش میتواند کسی را به سمت خود جذب کند. به طور کلی، این بیت به این موضوع اشاره میکند که برخی موجودات به خاطر ویژگیهای خاص خود، نوعی حرکت یا تأثیر بر دیگران دارند.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف افرادی میپردازد که در زندگی و دانش خود درخشنده و برجستهاند. یکی مانند خورشید در میانه آسمان، نور و گرما میبخشد و دیگری مانند غواصی است که در عمق دریا، به جستجوی گنجهای باطن و درون میپردازد. از این رو، هرکدام در عالم خود از دیگران متمایز و خاص هستند.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که همواره یک رابطه عمیق و تنگاتنگ میان وجود جسمی و روحی انسان وجود دارد. این ارتباط و هماهنگی میتواند موجب ایجاد حس خصومت و دشمنی از سوی دیگران شود. به عبارت دیگر، گاهی اوقات وجود روح و احساسات درونی ما میتواند موجب بروز حسّ حسادت یا کینه از سوی دیگران گردد.
هوش مصنوعی: یکی از بازوی استاد، فردی بزرگ و توانمند شده و دیگری از اندیشه و تفکر استاد، فردی مهم و برجسته گشته است.
هوش مصنوعی: آیا به واسطه بخشندگی تو، آرامش بخش زندگی به وجود آمده است؟ آیا به خاطر دست توست که بندگان میتوانند از خیرات و نعمتها بهرهمند شوند؟
هوش مصنوعی: از ترس تیغ تو، زرهها را به دور خود میپیچند و از خوف تیر تو، مردان به نوشتن قلم میپردازند.
هوش مصنوعی: هیچ کس بزرگ و ارجمند نیست که تو او را بزرگ نکرده باشی، و هیچ کس ناچیز و حقیر نیست که تو او را حقیر کرده باشی.
هوش مصنوعی: شجاعت تو در طول زمان باعث نگرانی دیگران شده و بخشش و سخاوت تو هم به کلی دنیا را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: چهره تو آنقدر جذاب و تسخیرکننده است که میتواند تیر عشق را از کمان بگشاید و به خاطر عظمت و شکوه تو، از آسمان سرنوشت نیز تأثیر بپذیرد.
هوش مصنوعی: حالت را خوش کن، زیرا تو کاری انجام دادی که هیچ کس در طول تاریخ نتوانسته است، چه بزرگ و چه کوچک.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که به خاطر اقداماتی که تو انجام دادهای، سوار کار موفق و پرتوانی به نام "میر" به مقامهای دست یافته است و جای شگفتی نیست که او به تو افتخار کند و از تو یاد کند.
هوش مصنوعی: چه خوب است حال آن پدر که پسری چون تو دارد و چه خوب است حال آن پادشاهی که وزیری مانند تو دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه برای چیزهای خاص و با ارزش، باید یک مکان مناسب و شایسته وجود داشته باشد. به عبارتی، هیچ چیز با ارزشی موافق یا شایسته بدون یک مکان برجسته و مناسب نخواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی بوی عطر در دست دوستانت حس میشود، انگار خاکی که در کام دشمنان تو وجود دارد، به تلخی و سیاهی قیر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
بسا کسا که برهست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
[...]
نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
[...]
بجای ناله بلبل بس است ناله زیر
بجای لاله نعمان بس است جام عقار
بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر
یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی
یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر
دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی
[...]
عمید دولت عالی و خاص مجلس میر
امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر
نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو
به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
گشاده حشمت او دست عدل بر عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.