گنجور

 
قطران تبریزی

ای میر بسان مصطفی بودی

چون او ز همه بدی جدا بودی

بسیار بلا کشیدی از گیتی

بی آنکه تو خلق را بلا بودی

رفتی ز جهان به تشنگی بیرون

مانند شهید کربلا بودی

همراه براه انبیا رفتی

زیرا که ز جمع انبیا بودی

تیمار و بلای انبیا دیدی

هر چند بخواب و خور چو ما بودی

کس پور نگشت پادشاهان را

بودی تو نبی نه پادشا بودی

غالی بتو در چرا شد این عالم

گر نه تو بفضل مرتضی بودی

تأثیر زحل ببرد جانت را

هر چند تو مشتری لقا بودی

از روی زمین سوی هوا رفتی

زیرا که بپاکی هوا بودی

گر مرگ سزای مردمان آمد

باری تو بمرگ ناسزا بودی

زیرا که بخلق و خوی از هر چیز

از مردم این جهان جدا بودی

مرگ تو صواب کس نبیند زانک

پوشنده زلت و خطا بودی

چون اقدم و چون نیا بدستی بل

فرخ تر از اقدم و نیا بودی

از هیبت دیو و دیو مردم

چون خسرو پور برخیا بودی

گردنده جهان به آسیا ماند

تو شاه چو قطب آسیا بودی

گشتی ز نیاز و آز ما فانی

زان پس که نیاز را فنا بودی