کی جز لبش به جای دگر میبرم پناه
مور خطم به تنگ شکر میبرم پناه
امشب به رنگ شمع به یاد جمال دوست
میسوزم و به آه سحر میبرم پناه
صد بار اگر به جور برانی ز نزد خویش
بر درگه تو بار دگر میبرم پناه
ز اکسیر این جهان مس قلبم طلا نشد
بر کیمیای اهل نظر میبرم پناه
شاید که کسب نور نماید ز عارضش
بر آفتاب همچو قمر میبرم پناه
سر میکشم ز جور حوادث به زیر بال
چون مرغ تیر خورده به پر میبرم پناه
چون موجه سرشگ برون رفتم از نظر
از بحر درگذشته به بر میبرم پناه
کارم نشد ز درگه اهل مجاز راست
قصاب من به جای دگر میبرم پناه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.