گنجور

 
قصاب کاشانی

ساقی کجاست کز می گلگون نشسته باشیم

چون داغ لاله تا کی در خون نشسته باشیم

شاید که آشنایی ما را کند نوازش

تا کی چو حلقه در، بیرون نشسته باشیم

خوب است راستی را از سرو یاد گیریم

تا کی چو بید مجنون وارون نشسته باشیم

سازد ذلیل ما را رویش ز لشگر خط

بر عارضی که چون خال موزون نشسته باشیم

یاران و هم‌نشینان کردند کوچ و رفتند

تنها در این بیابان ما چون نشسته باشیم

قصاب از دو عالم کردی تو قطع امید

بهتر کز این دو منزل بیرون نشسته باشیم