مردیم ز غم تا به تو خودکام رسیدیم
از سایه تیغت به سرانجام رسیدیم
خواندیم چو لوح سر خاک شهدا را
بر مطلب بیمهری ایام رسیدیم
روزی که برون آمده از بیضه شوقت
پر نازده اول به سر دام رسیدیم
در عشق تو گشتیم دمی گرم که چون صبح
از یک نفس عمر به انجام رسیدیم
بسیار طپیدن ندهد فایده در خاک
تسلیم چو گشتیم به آرام رسیدیم
بیبهره از آن زلف نشد گردن قصاب
ما نیز به یک حلقه از این دام رسیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق عشق و حزن شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از غم و دردهایی که در پی عشق کشیده سخن میگوید و این که چگونه به نقطهای از آرامش و تسلیم رسیده است. او به یاد شهدای عشق و روزهای سخت گذشته میافتد و بیان میکند که با وجود تلخیها، تسلیم شدن در عشق نهایتاً به آرامش او منجر شده است. در نهایت، او به عشق و زیباییهایی که به زندگیاش بخشیدهاند اشاره میکند و از تاثیرات عمیق آن بر وجودش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ما از غم و اندوه جان دادیم تا به تو، که همواره خودکامهای، رسیدیم و از تیرگیهای چاقوی تو، به پایان کار خود رسیدیم.
هوش مصنوعی: ما وقتی که سر قبر شهدا را خواندیم، به موضوع بیمهری زمانه رسیدیم.
هوش مصنوعی: روزی که از دل شوق تو به دنیا آمدهام، ابتدا به فقط به سر دام رسیدم.
هوش مصنوعی: در عشق تو لحظاتی پرحرارت را تجربه کردیم که به سرعت مانند صبح زود، عمر ما به پایان رسید.
هوش مصنوعی: بسیار ضربه زدن در خاک تسلیم فایدهای ندارد؛ زمانی که تسلیم شدیم، به آرامش رسیدیم.
هوش مصنوعی: هیچکس از زیبایی آن موها بینصیب نیست، حتی گردن قصاب ما هم به یک حلقه از این دام گرفتار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.