گنجور

 
قصاب کاشانی

افزود عکس رویش خوش بر صفای مینا

خواهم نمود امشب جان را فدای مینا

بر دامن تو جا کرد از روی مهربانی

جا دارد ار گذارم سر را به پای مینا

دست تواش به گردن شد آشنا عجب نیست

خالی اگر نمایم در دیده جای مینا

آموخت تا صراحی ریزش ز دست جودت

گردیده کاسه بر کف ساقی گدای مینا

چشمش به سوی ساقی دست وی‌اش به گردن

در بزم نیست بیجا ترخنده‌های مینا

دربان بزمت امشب تا کرده است زانو

در مجلس تو باشد تا باز پای مینا

قصاب زخم دل را ناید به کار مرهم

وین درد به نگردد جز با دوای مینا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode