گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قصاب کاشانی

غم از آیینه خاطر زدودم تا شدم عاشق

در دولت به روی خود گشودم تا شدم عاشق

نبودم تا به درد و داغ همدم در عدم بودم

پدید آمد در این عالم وجودم تا شدم عاشق

برون بردم ز چوگان محبت داغ جانان را

ز دل گوی سعادت را ربودم تا شدم عاشق

در این گلشن پی تعظیم تا آن دل‌ربا برخواست

به رنگ بید مجنون در سجودم تا شدم عاشق

ز یک نظّاره‌اش نقد دو عالم را ز کف دادم

عیان از آستین شد دست جودم تا شدم عاشق

به بازار جنون قصاب بردم شیشه دل را

به سنگ امتحانش آزمودم تا شدم عاشق