پس از دیدار قاصد چون فتادم دیده بر کاغذ
شد افشان بس که اشک حسرتم پاشیده بر کاغذ
ز تنگیهای جا دارد درون سینه از شوقش
نفس را بر دلم چون رشته پیچیده بر کاغذ
کند تا در جواب نامهاش حرف وفا پیدا
تهی شد از نگه بس دیدهام گردیده بر کاغذ
کبوتر را به پر چسبیده مکتوبش ز شیرینی
ز شوخی بس لبش بر حال من خندیده بر کاغذ
ز شرح نامهام حرف محبت در میان گم شد
نگاه آن دلربا میکرد تا دزدیده بر کاغذ
ز شوقش قاصد آتش هر قدم در زیر پا دارد
تو پنداری سپند از خال او پاشیده بر کاغذ
نباشد دور اگر چون برگ گل از یکدگر پاشد
به رنگ غنچه از بس نام او بالیده بر کاغذ
جواب نامهٔ آن شوخ را قصاب خونین دل
حنایی کرده از بس روی خود مالیده بر کاغذ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.