صوفی نهاد دام و سرحقه باز کرد
بنیاد مگر با فلک حقه باز کرد
در جواب او
خرم تنی که گوی شب از جامه باز کرد
پارا بنرمدست نهالی دراز کرد
با انکه یکدرم نتوان بست اندرو
دستار کهنه بین که مرا سرفراز کرد
منت پذیر کرد ززیلو که با نمد
از بوریاو پوستکت بی نیاز کرد
حقا که از حقیقت مسواک غافلست
حمل عمامه انکه بروی مجاز کرد
دامن فشاند بر قدک آندم تنم که دست
بر آستین صوف مربع دراز کرد
گر کسنه قیام بطاعت توان نمود
بیش و پس برهنه نشاید نماز کرد
قاری بکرد بالشک نازروی کت
آنکو نداد تکیه چه عشرت چه ناز کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عواطف و تفکرات صوفیانه میپردازد. شاعر با بیان اینکه صوفی دام و حقهای برای جذب انسانها به خود میبندد، به چالاکی و فریبکاری اشاره دارد. به دنبال آن، شاعر از خرم تنی سخن میگوید که از زهد و برهنگی برآمده و با بلند کردن دستار قدیمی خود، حس افتخار را به نمایش میگذارد. او در نهایت به ارزشهای واقعی و پرهیز از تظاهر به دین و معنویت میپردازد و میگوید که نباید به ظواهر و دنیاگرایی اعتماد کرد. در کل، این شعر نقدی به ریاکاری و فریب در دین و زندگی است.
هوش مصنوعی: صوفی دامی درست کرد و به کار خود ادامه داد، اما تنها با استفاده از فریبهای آسمانی موفق به این کار شد.
هوش مصنوعی: خوشحال و راضی است کسی که در شب به لطف و رحمت الهی، با آرامش و آسودگی زندگی میکند و به برکت آن، درختی بلند و تنومند پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: با اینکه نمیتوانم مقدار اندکی از آن را به دست آورم، اما همان دستار کهنهای که بر سر دارم، من را سرافراز کرده است.
هوش مصنوعی: او با نمدی که از بوریا و پوستک ساخته شده، به من کمک کرد و مرا از درخواست و نیاز به چیزهای دیگری بینیاز ساخت.
هوش مصنوعی: واقعاً باید گفت که کسی که با حقیقت آشنا نیست، مانند کسی است که بار سنگین ده را بر دوش خود دارد و در عالم مجاز تنها راه میرود.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که دامن خود را بر قد و قامت وی افشاند، تنم به گونهای بود که دستم را بر آستین لباس دراز و مربع شکل او کشیدم.
هوش مصنوعی: اگر کسی توانایی انجام کار به طاعت و بندگی دارد، باید در وضعیتی مناسب باشد و در حالتی نامناسب نمیتوان نماز خواند.
هوش مصنوعی: قاری بر روی بالشت ناز قرار گرفته است، اما کسی که او را دوست دارد، به او تکیه نمیدهد و این موضوع نشان از دوری عشق و زیبایی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد
بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد
آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد
یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد
زلف جو سام بر دل مسکین من فکند
تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد
بیخواب کرد چشم دلم در فراق خویش
[...]
تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد
صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد
تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
[...]
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر
چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد
ای دلبری که عارض چون آفتاب تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.