وصال او زعمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
در جواب آن
خزو دیبا زباغ و بوستان به
نخ و کمخا زراغ و گلستان به
بر آن سنجاب صوف سبز صدبار
زروی سبزه و آب روان به
بصوف سبز گوئی کز عقیقست
دو صد بار از انار بوستان به
لباسی نرم و نازک در بر آور
که این آسایش از ملک جهان به
چو بینی بسته بر تنگ میگو
خداوندا مرا آن ده که آن به
بجامه همچو مروارید بخیه
ولیکن گفته قاری از آن به
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم عشقت ز گنج رایگان به
وصال تو ز عمر جاودان به
کفی از خاک کویت در حقیقت
خدا دونه که از ملک جهان به
اگر سازد وگر سوزد چنان به
نیم من در میان حق جاودان به
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن بر این در
[...]
که هر چیزی که هست اندر جهان به
بود کم گفتنش بسیار از آن به
حدیث عشق گو کز جمله آن به
ز هر جا قصهٔ آن داستان به
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.