سر پیوند ما ندارد یار
چون توان شد ز وصل برخوردار
در جواب او
چند ار اندیشه فش ودستار
این فرو پیچ و آن دگر بگذار
نیست جز بور یا بخانه مرا
(لیس فی الدار غیره دیار)
رخت بر پنبه موسم گرما
(وقنا ربنا عذاب النار)
نوکری کوکه موزه ام بکشد
کو غلامی که گیردم دستار
شو فرو در دواج و سر در جیب
برشده (بالعشی و الابکار)
فکر کن جبه زمستان را
پنبه غفلتت ز گوش برآر
مصرف رخت گشته نقدم و جنس
رشته جامه بوده پودم و تار
از خطوط لباس مخفی ماست
این سواد بیاض لیل و نهار
بکتان و شمط بر افرازیم
علم از بام این کبود حصار
وز دمشقی عمامه بربائیم
افسر از فرق گنبد دوار
چند در فکر جامه سر در جیب
تا بکی ماندن به بند ازار
جز برخت نفیس در محفل
نتوان شد بصدر صفه بار
شخص را پاکی آورد حمام
جامه را نازکی دهد آهار
مخفی خورد چشم بر قدمن
نرسانید جامه هموار
همچو ابنای روزگار او نیز
تنگ چشمی خویش کرد اظهار
نو بپوشیم و آنزمان بخشیم
کهنه پار و خرقه پیرار
نه عجب نقره و طلا بکمر
نیست جای تامل بسیار
در جهان هر فراخ چنبر هست
صاحب مال و درهم و دینار
ای که هستی نیازمند بره
پوستین بره نکو ببر آر
گوی لولو بجامه کمخا
دانهای عرق بروی نگار
رخت والا و سوزن سرتیز
خار باگل بهم بود ناچار
آفتابیست اطلس گلگون
بخیهارا بر او چو ذره شمار
ساعد آستین اطلس را
که سجیف خشیشی است سوار
گاه بر اسب ابلق سنجاب
روی صوف مربع است سوار
ای چو چکمه دوروبسان شریت
ترک نرمادگی بگوزنهار
غیر نعلین و گیوه و موزه
غیر مسحی و کفش و پای اوزار
بنما در بساط فرش رخوت؟
سالکان مسالک اطوار
از گل شرب و لاله والا
گلستانیست کلبه تجار
جبه بی پیرهن بدان ماند
که بپوشی قبای بی شلوار
اینمقالت دراز چون کرباس
چند باید کشید دست بدار
خود چولازم بود بگوقاری
جامه دوختن بقد منار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی و نقد مسایل اجتماعی و فرهنگی میپردازد. شاعر به اهمیت لباس و زینتها در جامعه اشاره دارد و از تظاهر و ظاهربینی انتقاد میکند. او به این نکته تأکید دارد که انسانها باید بیشتر به معنای درونی و پاکی خود بپردازند تا به ظواهر و لباسهای زیبا. همچنین به نشان دادن تفاوت طبقاتی و اهمیت مال و ثروت در جامعه پرداخته و از دورویی و نفاق در روابط اجتماعی ابراز ناراحتی کرده است. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که بهتر است به جای فکر به ظواهر، به روح و رفتار خود بپردازیم و از فریب ظواهر نجات یابیم.
هوش مصنوعی: محبت ما با محبوب ارتباطی ندارد، زیرا او وقتی توانست در کنار ما باشد، از وصال بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که فرد مورد نظر از انواع یادگیریها یا تجربیات برخوردار است و به خوبی با موضوعات مختلف آشنا شده است. در واقع، او آموزش دیده و تجربیات زیادی را پشت سر گذاشته که باعث شده تواناییهایش افزایش یابد.
هوش مصنوعی: اندیشیدن زیاد و درگیر شدن با مسائل گوناگون، مثل پیچیده کردن یک دستار، فقط باعث سردرگمی میشود. بهتر است بعضی از مسائل را رها کنیم و از آنها فاصله بگیریم.
هوش مصنوعی: جز تو در خانهام هیچ کس نیست.
هوش مصنوعی: در فصل گرما لباسهای نازک و راحت میپوشیم و به خداوند میگوییم: ما را از عذاب جهنم حفظ کن.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ارزش و جایگاه انسانی اشاره دارد. شاعر از کسی صحبت میکند که اگر نوکری بخواهد، باید فردی با شخصیت و شرافت باشد و در واقع، اشاره به این دارد که خدمت و غلامی باید با احترام و عزت همراه باشد. به عبارتی، نمیتوان به راحتی از دیگری انتظار خدمت داشت مگر اینکه خود شخص نیز شایسته و محترم باشد.
هوش مصنوعی: وارد شو، خود را در دنیای خیال و تصور غرق کن، با دل و جان در آن فرو برو.
هوش مصنوعی: به جای این که درگیر بیتوجهی و خوابآلودگی باشی، باید بدانید که زمستان میتواند سخت و سرد باشد. پس بهتر است هوشیار و بیدار باشی و به شرایط اطراف خود آگاه باشی.
هوش مصنوعی: من دارم از لباسهایم استفاده میکنم و در واقع، من خودم مانند پارچهای هستم که از رشتهها و پود و تار تشکیل شدهام.
هوش مصنوعی: این سواد و سفیدی که در زندگیمان میبینیم، ناشی از تجربهها و نشانههایی است که در لباس روح و وجود ما پنهان شده است. شب و روز، همه این نشانهها را به ما میدهند.
هوش مصنوعی: در بالای دیوار آبی رنگ این مکان، پرچمی را برافراشته و بر دوش بکتان و شمط میگذاریم.
هوش مصنوعی: از دمشق عمامهای برمیداریم و تاجی بر سر میگذاریم که به گردشی همچون گنبد آسمان است.
هوش مصنوعی: آیا فکر میکنی که چند بار باید در مورد لباس و ظاهر خودت در جیب فکر کنی تا از بیدار ماندن و گرفتار شدن به دلایل بیمعنی، رهایی یابی؟
هوش مصنوعی: جز به خاطر تو هیچ چیز باارزشتر از این در جمع برای من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شخص با رفتن به حمام و پاک شدن، میتواند لباسش را نرم و زیبا کند.
هوش مصنوعی: چشمهایت را پنهان کن، چون قد من را نمیبیند و لباس من مرتب است.
هوش مصنوعی: او نیز مانند دیگران در این دنیا به تنگنظری و سختگیری خود پرداخته است.
هوش مصنوعی: در زمان مناسب و با فرارسیدن زمان نو، باید لباسهای کهنه و قدیمی خود را کنار بگذاریم و به جای آن، لباسهای تازه و نو بپوشیم.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که در گردن کسی نقره و طلا نباشد؛ زیرا باید در این موضوع بیشتر فکر کرد و بررسی کرد.
هوش مصنوعی: در دنیا، هرکس که ثروت و دارایی دارد، در واقع به نوعی به دور و بر خود محدود شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که به چیزهای خوب نیاز داری، پوستین بره خوب را به دست بیاور.
هوش مصنوعی: لولهای که در لباس زیبا و از جنس نازک به شکل عرقریز ساخته شده، بر روی چهره زیبا قرار دارد.
هوش مصنوعی: لباس فرش و زیبا و سوزن تیز در زیر گل با هم آمیخته بودند. ناگریز!
هوش مصنوعی: آفتابی همچون پارچهای گلگون بر روی او تابیده است و او را به مانند دانههای ریز نور درخشان کرده است.
هوش مصنوعی: آستین لباس اطلس را بالا بزن که در زیر آن یک سوار ماهر پنهان شده است.
هوش مصنوعی: گاه بر اسب زیبای سنجاب، بر روی فرش مربعی نشسته است.
هوش مصنوعی: ای تو مانند چکمهای که به دور پای انسان میافتد، در مقابل نرمش و مهربانی مقاوم و محکم باش.
هوش مصنوعی: در این بیت به نوع خاصی از پوشش بر پا اشاره شده است، که فقط نعلین، گیوه و موزه را شامل میشود و به مسح کردن و کفش یا سایر پایافزارها اختصاص ندارد. به عبارتی، بیشتر به سنت و نوع خاصی از باورها و احکام مرتبط با پوشش پا پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: آیا در میان فرش و آسایش، نشانهای از ندا دادن و بیداری هست؟ راهیان این مسیرهای مختلف و شیوهها چه میکنند؟
هوش مصنوعی: از گل خوشبوی گلستان و لالههای زیبا، کلبه تجار همچون بهشتی است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی چیزی را بدون موارد ضروری یا اصلی آن استفاده میکنیم، هیچ معنی یا اثر خاصی نخواهد داشت. به عبارتی دیگر، چیزها باید به طور کامل و صحیح استفاده شوند تا ارزش و تاثیر خود را داشته باشند.
هوش مصنوعی: این متن به این معنی است که این موضوع خیلی طولانی و بیهوده شده و بهتر است از ادامه دادن آن دست برداریم.
هوش مصنوعی: من خودم با دستهایم لباس دوختم، همانطور که منار بلندی ساخته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.