غالب آزاده موحد کیشم
بر پاکی خویشتن گواه خویشم
گفتی به سخن به رفتگان کس نرسد
از بازپسین نکته گزاران پیشم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
غالب آزاده موحد کیشم
بر پاکی خویشتن گواه خویشم
گفتی به سخن به رفتگان کس نرسد
از بازپسین نکته گزاران پیشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر با فلکم کنی برابر بیشم
عالم همه یک ذره نیرزد پیشم
هرگز نمرم ز مرگ از آن نندیشم
کز گوهر خود ملایکت را خویشم
در کوی خرابات یکی درویشم
ز آن خم زکوة می بیاور پیشم
صوفی بچه ام ولی نه کافرکیشم
مولای کسی نیم، غلام خویشم
گه با کف پرسیمم و گه درویشم
گه با دل پر نشاط و گه دل ریشم
گه باز پس خلق و گهی در پیشم
من بوقلمون روزگار خویشم
از هر چه در این ملک نیام کم، بیشم
از حاشیه بیگانه و با شه خویشم
نه بیم شناسم، نه امید اندیشم
بی آنکه روم، ز هر رونده پیشم
آمد بت خوشعربدهٔ مِیکیشم
بنشست چو یک تنگ شکر در پیشم
در بر بنهاد بربط و ابریشم
وین پرده همی زد که خوش و بیخویشم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.