گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غالب دهلوی

بتان شهر ستم پیشه شهریارانند

که در ستم روش آموز روزگارانند

برند دل به ادایی که کس گمان نبرد

فغان ز پرده نشینان که پرده دارانند

به جنگ تا چه بود خوی دلبران کاین قوم

در آشتی نمک زخم دلفگارانند

نه زرع و کشت شناسند نی حدیقه و باغ

ز بهر باده هواخواه باد و بارانند

ز وعده گشته پشیمان و بهر دفع ملال

امیدوار به مرگ امیدوارانند

ز روی خوی و منش نور دیده آتش

به رنگ و بوی جگرگوشه بهارانند

تو سرمه بین و ورق درنورد و دم درکش

مبین که سحرنگاهان سیاهکارانند

ز دید و داد مزن حرف خردسالانند

به گرد راه منه چشم نی سوارانند

ز چشم زخم بدین حیله کی رهی غالب

دگر مگو که چو من در جهان هزارانند

 
 
 
اوحدی

قلندران تهی سر کلاه دارانند

به ترک یار بگفتند و بربارانند

نظر به صورت ایشان ز روی معنی کن

که پشت لشکر معنی چنین سوارانند

تو در پلاس سیه‌شان نظر مکن به خطا

[...]

حافظ

غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند

خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند

تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غَمّاز

و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر

[...]

جامی

به باغ لاله و گل رونق بهارانند

ولی برآمده سرخ از تو شرمسارانند

نظر به حال شقایق کن ای سحاب کرم

که از نوایر شوق تو داغدارانند

شب از چه گشت سیه جامه چرخ نیلی پوش

[...]

امیرعلیشیر نوایی

گدای کوی خرابات تاجدارانند

خرابات جام می عشق هوشیارانند

قرارگاه دل آن طره را چسان سازم

در آن سلاسل مشکین چو بیقرارانند

به گلشن رخش از بلبلی چو من چه حساب

[...]

صائب تبریزی

سپند خال لبت آتشین عذارانند

به خون تپیده لعل تو تاجدارانند

اگر چه سبعه سیاره گردشی دارند

نظر به شعله خوی تو نی سوارانند

نوشته است به روی بتان به خط غبار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه