گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
قاآنی

شراب تاک ننوشم دگر ز خمّ عصیر

شراب پاک خورم زین سپس ز خم غدیر

به مهر ساقی‌کوثر از آن شراب خورم

که دُرد ساغر او خاک را کند اکسیر

از آن شراب‌کزان هرکه قطره‌یی بچشد

شود ز ماحصل سرّ کاینات خبیر

به جان خواجه چنان مست آل‌یاسینم

که آید از دهنم جای باده بوی عبیر

دوصد قرابه شراب ار به یک نفس بخورم

که مست‌تر شوم اصلا نمی‌کند توفیر

عجب مدار که‌ گوهرفشان شوم امروز

که صد هزارم دریا ست در درون ضمیر

دمیده صبح جنونم چنانکه بروی دم

ز قل اعوذ برب الفلق دمد زنجیر

بر آن مبین ‌که چو خورشید چرخ عریانم

بر آن نگر که جهان را دهم لباس حریر

نهفته مهر نبی‌گنج فقر در دل من

که گنج نقره نیرزد برش به نیم نقیر

فقیر را به زر و سیم و گنج چاره‌ کنند

ولی علاج ندارد چو گنج‌ گشت فقیر

اگر چه عید غدیرست و هر گنه‌ که‌ کنند

ببخشد از کرم خویش‌ کردگار قدیر

ولیک با دهن پاک و قلب پاک اولی است

که نعت حیدر کرّار را کنم تقریر

نسیم رحمت یزدان قسیم جنت و نار

خدیو پادشهان پادشاه عرش سریر

دروغ باشد اگر گویمش نظیری هست

ولیک شرک اگر گویمش ‌که نیست نظیر

لباس واجبی از قامتش بلندترست

ولیک جامهٔ امکان ز قد اوست قصیر

اگر بگویم حق نیست ‌گفته‌ام ناحق

وگر بگویم حقست ترسم از تکفیر

بزرگ آینه‌یی هست در برابر حق

که‌هرچه هست سراپا دروست عکس‌پذیر

نبد ز لوح مشیت بزرگتر لوحی

که نقش‌بند ازل صورتش‌کند تصویر

دمی‌ که رحمتش از خلق سایه برگیرد

هماندم از همه اشیا برون رود تاثیر

زهی به درگه امر تو کاینات مطیع

زهی به ربقهٔ حکم تو ممکنات اسیر

چه جای قلعهٔ خیبر که روز حملهٔ تو

به عرش زلزله افتد چو برکشی تکبیر

تویی یدالله و آدم صنیع رحمت تست

که‌کرده‌ای‌گل او را چهل صباح خمیر

گمانم افتد کابلیس هم طمع دارد

که عفو عام تو آخر ببخشدش تقصیر

به هیچ خصم نکردی قفا مگر آندم

که عمروعاص قفا برزد از ره تزویر

شد از غلامی تو صدر شه امیر جهان

بلی غلام تو بر کاینات هست امیر

خجسته خواجهٔ اعظم جمال دولت و دین

که‌ کمترین اثر قدر اوست چرخ اثیر

به دل رؤوف و به دین کامل و به عدل تمام

به ‌کف جواد و به رخ ثاقب و به رای بصیر

هزار ملک منظم‌کند به یک‌گفتار

هزار شهر مسخر کند به یک تدبیر

نظیر ضرب ‌کسورست سعی حاسد او

که هر چه‌ کوشد تقلیل یابد از تکثیر

به خواب صدرا دیشب بهشت را دیدم

بهشت روی تو بودش سحرگهان تعبیر

به مصحف آیت یحیی‌ العظام برخواندم

به زنده‌ کردن جود تو کردمش تعبیر

مدیح رای منیرت زبر توانم خواند

ولی نیارم خواندن‌گرش‌کنم تحریر

از آن‌ سبب‌ که‌ چو خورشید سطر مدحت آن

به هیچ چشم نیاید ز بسکه هست منیر

به عید قربان از حال این فدایی خویش

چرا خبر نشدی ای ز راز دهر خبیر

تو آفتابی و بر آفتاب عاری نیست

که هم به ذره بتابد اگر چه هست حقیر

همیشه تا که به پیری مثل بود عالم

فدای بخت جوان تو باد عالم پیر

هماره پیش سریر ملک دو کار بکن

به دوستان سریر و به دشمنان شریر

بگو بیار بیاور بده ببخش و بپاش

بکش بکوب بسوزان بزن ببند بگیر

 
 
 
رودکی

همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع

همی بدادی تا در ولی نماند فقیر

بسا کسا که بره‌ست و فرخشه بر خوانش

بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر

مبادرت کن و خامش مباش چندینا

[...]

عنصری

نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر

یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر

چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید

یکی همه زره است و دگر همه زنجیر

درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
قطران تبریزی

بتی که راستی از قد او رباید تیر

بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر

نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر

نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر

ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر

یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر

بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی

یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر

دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

عمید دولت عالی و خاص مجلس میر

امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر

نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو

به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر

گشاده حشمت او دست عدل بر عالم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه