گنجور

 
جامی

خط عنبرین بر شکر مکش

طوق مشک چین گرد خور مکش

چشم عالمی دفع چشم را

نیلگون رقم بر قمر مکش

طوطی خطت گو چو زاغ شب

قرص مهر را زیر پر مکش

مهر نه ز لب بر دهان مرا

وز فغان من درد سر مکش

گشته عالمی فتنه بیش ازین

از جمال خود پرده در مکش

چون خیال او میهمان شود

غیر جان دلا ماحضر مکش

جامیا زدی شعله در جهان

هر دم آه گرم از جگر مکش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode