گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فضولی

بیا ساقی آن جوهر صاف و پاک

که جمشید برد آرزویش بخاک

بمن ده که جمشیدیم آرزوست

نه با ملک جمشیدیم من به اوست

بیا ساقی آن ساغر سینه سوز

که می سوزد از شوق آن جم هنوز

بمن ده که آتش بهستی زنم

در دین آتش پرستی زنم

بیا ساقی آن راح ریحان شمیم

که کیفیت اوست خلق کریم

بمن ده دلم را گره بر گشای

برویم در راز دیگر گشای

ازین بیش فکر دل ریش کن

بجام سیوم نشأه ام بیش کن

که نطق از سیوم نشأه گویا کنم

رموز دگر بر تو افشا کنم