گر چشم برخسار تو صد بار گشادم
هر بار دو صد سیل برخسار گشادم
فریاد کنان راز دلم پیش تو بگشاد
هر سیل که از دیده خونبار گشادم
آه از تو که ناگفته باغیار گشادی
هر راز که پیش تو من زار گشادم
تا چشم گشادم بتو دیدم ز تو آزار
فریاد که بر خود در آزار گشادم
بختم بنگر در ره او کز پی راحت
در رهگذر سیل فنا بار گشادم
گر سینه خراشیدم و خستم عجبی نیست
راهی بدل از بهر غم یار گشادم
کارم گرهی داشت از آن زلف فضولی
آن زلف گرفتم گره از کار گشادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.