گنجور

 
فضولی

ما را ز وصل دوست جدا می کند فلک

باز این چه دشمنیست بما می کند فلک

کار فلک همیشه بما نیست جز جفا

آه این چه کارهاست چها می کند فلک

می افکند مدام ز خوبان جدا مرا

کاری که خوب نیست چرا می کند فلک

تا نسبتی بخود دهدم از یگانگی

قدر مرا همیشه دو تا می کند فلک

می پرورد نهال قد دلبران بناز

ما را نشان تیر بلا می کند فلک

محبوب نیست بهر چه چندین جفا و جور

بر عاشقان بی سر و پا می کند فلک

مقصود ما وفاست فضولی ولی چه سود

با ما مخالف است جفا می کند فلک