گنجور

 
فضولی

ملولم از تو نمی پرسیم که حال تو چیست

ملول بهر چه موجب ملال تو چیست

خراب شد ز تو حالم چرا نمی پرسی

چه حالتست ترا مانع سؤال تو چیست

مرا خیال تو و فکر تست در دل زار

ترا چه فکر بدل می رسد خیال تو چیست

شراب عشق تو مدهوش کرده است مرا

چه آگهم که فراق تو یا وصال تو چیست

ز اشک و آه من آزرده نمی دانی

که زیب حسن تو پیرایه جمال تو چیست

اگر بسوختن سینه ام نه مایل

دم نظر بدل از دیده انتقال تو چیست

فضولی از سر جان در گذر براه فنا

جز این کشته جانان شوی کمال تو چیست